نمیدونم..از اول حس خوبی نداشتم ب ازدواج باهاش..چندبار قبل خواستگاری قبل و شب عقد و ده روز ب عروسی گفتم بیا جدا بشیم..گفت نه میای تو زندگی میبینی همه ب اسم من قسم میخورم.راس میگفت ولی اون همه آدم باهاش زیر یک سقف نبودن ک..همش انتظار بی جا داره ازم..میگم فلانی اخماش تو هم بود چرا..میگه لابد تو مقصری..میگم از در آمد تو آخ داشت ب من چ..حرفاش اعصاب خرد کنه..
الآنم دو تا بچه دارم ک نمبخوام بی پدر بزرگ بشن..آخه بزرگه وابسته ب هردومونه