ی دوستی دارم برای دوران مدرسش تلفنی صحبت میکردیم،میخاس بیاد نزدیک خودمون .خیلی خوشحال ک میاد اینجا ما هرروز پیش همدیگه هستیم میایم و میریم خیلی ذوق و اصرار داشت.منم خوشحال بودم چون دوست صمیمی نداشتم.اینم میومد نزدیک خونه خودمون....خلاصه بگذریم.من دوبار رفتم خونشون اون ی باز اومد..بعد دیگه خبری ازش نشد،نه حرفی نه چیزی اصلا متوجه نشدم چی سد فاصله گرفت..چند بار خودم زنگ زدم حتی زنگم نمیزد..یا گوشیش خاموش بود یا میگفت بچه ها سرما خوردن یا خونه نیست یا شوهرش از ماموریت اومده...منم رفتاراش برام عجیب بود ولی دبگه منم گفتم ولش کنم اززش نداره،ولی برام سواله چرا اینطوری رفتار کرد...بعد دوماه من اتفاقی دیدمش سلاملیک و این حرفا..گفت برسونمت گفتم نه ممنون کار دارم ولی اصلا نپرسید کجای با بیای بیرون بریم یا تعارف نکرد چرا نمیای ببینمت اصلا هیچی نگفت فقط با خنده سلاملیک کرد و تعارف کرد...بنظرتون ممکنه چی شده باشه ک اینطور رفتاری ازش دیدم!؟
اصلا دوس نداره رفت امد کنه بنظرتون دلیلش چی مینونه باشه؟البته یکی دوبار گفت کاش میرفتبم بیرون.من گفتم دخترم تازه کلاس اول میره ساعت خواب و بیداریمون تغییر کرده.و نتونستم برم باهاش..نمیدونم چ برداشتی کرده
بعد ازدواج اینطوری شد؟
شاید رفتاری از شما دیده ناراحت شده
خب شاید ادم رفت امد نیست
یا شوهرش دوس نداره
اگ مایل بود خودشم یه عکس العملی نشون میداد
مشخص است که نمی‌خواد رفت و آمد کنه
یا شوهرش مخالف رفت و آمد است یا چیزی در اخلاق و برخورد شما هست که اون خوشش نمیاد
خب تمایلی به رفت و آند نداره تو هم دیگه پیگیرش نشو
شاید فرهنگتون به هم نخورده
شما هم اصلا پیگیرش نباش
من با رفت و آمد با دوست به شدت مخالفم مگر دوست خانوادگی
با دوستان همیشه بیرون از خونه قرار میذاریم دوست ندارم کسی از خونه زندگیم باخبر بشه
لابد از یه چیزی ناراحت شده
اگه برات مهمه که تو زندگیت یاشه رک ازش بپرس
شاید از سبک زندگیت خوشش نیومده...شایدم شوهرش نذاشته ادامه بده
خیلی خودمونی باهاش رفتار کردم.خیلی خوشحال بودم دبدمش.ی بار پسرم لیوان شربتی اورده بود لبش شکست.خوپش هم گفت من ادم حساسی نیسم بچه هستن...نمیدونم شاسد شلوغ کاری پسرم دیده یا دخترش ارتباط نگرفته نمیتونم بفهمم دلیلشو