۳۱سالمه
یبار جداشدم
قیافم خوبه و خانواده خوب دارم
خودمم شاغلم و درآمدم ۲۰الی۳۰
ماشین دارم و یه باغ کوچیک
اخلاقم بی حاشیه ام و تا حدی خود رای و در عین حال مهربون.در رابطه با اقایون هرچقد طرف لول اجتماعیش بالا باشه بیشتر احترام میذارم و بنظرم کاریزماتیک تره.برعکساگر سطحش پایین تر باشه خود رای تر میشم و گاهی افسار پاره میکنم و حس میکنم بی دست و پاست
خانواده مذهبی منطقی دارم دارم و خودم اهل مهمونی و …
خاستگار از فامیل دارم
دوست پسر نیست راحت رد کنم مورد ازدواجه
خانوادم پسندیدن من گفتم نه ولی اصرارشون من رو دو دل کرد
مجرده و خانواده آروم و محترم داره
قیافش معمولی
من تو محل کارم مدیر داخلی ام تحصیلاتم کارشناسی
ایشون کارمنده و درآمدش ۲۰ ۲۵
یه ماشین معمولی داره( تو پخش بار کار میکنه تو شرکت ینی ماشینش وسیله درامدشه) و یه موتور
همین شغلش رو دوستندارم زیاد
سوای اون خانواده هامون پدر من وضعش بهتره
با آقا یکبار رفتم بیرون بر شام. قبلش هم کافه هزینه کرده بهر حال نمیدونم دست و دلبازه یا مونده تو رودرواسی
من چون میدونم دستش خالیه عذاب وجدان داشتم اصلا و هنوز هیچی نشده فکر مادیات و بی پولی عذابم میده فکر اینکه چجوری میخاد خونه اجاره کنه
اخلاقش انگار بدک نیست بچه خوبیه
ولی با دست خالی اومده
وقتی گفتم بعد عقد زیر یکسال نامزد میمونم و میخام برم سر خونه زندگی خودم برنامت چیه؟ گفت اجاره میکنم با وام ازدواج … گفتم اگر وام نشد چی ؟ کفت نمیدونم پلن بعدی ندارم ماشینم رو میفروشم
گفتم خوب اون ک وسیله کارته
هیچ برنامه ای برای تهیه خونه و مراسم نداره
قلیون میکشه من با دود مخالفم
پسر خوبی
اما سقف آرزوهای من بلندتره چ کنم