دیروز خونه بودم شوهرمم خونه بود
بعد دیدم خواهرش زنگ زده
که اگه کار نداشته باشه زنگ من نمیزنه محل منو بچه م نمیده
منم جواب ندادم بعد به شوهرم زنگ زد که بده زن داداش فقط موقع کار من زن داداش میشم
گفت بیام مو فر کن برم تولد
منم گفتم دارم میرم خرید خونه نیستم
بعد هم پاشدم الکی رفتم بازار
بعد که اومدم شوهرم هی میگه با کی قرار داشتی 🙄
بعد هم اصلا ادم شکاک نیست و ادعا اعتماد داره
منم گفتم اره با دوست پ س رم رفتم بعد یه بولیز هم خریده بودم گفتم اینم کادو داده
سعنی می ترکید ها
هی به بهانه بغل کردن میومد بو می کرد منو