من نمیگم حرف خوبی زدم و دفاع نمیکنم
اون روی من شناخت داره
میدونست یه جایی بابام گیر کرد من هرچی طلا و پس انداز داشتم دادم به بابام
اینو گفتم که از اون حالو هوا درش بیارم فقط
اما اون تو بدترین حالم یهو زنگ زد گفت تموم کنیم نظر منم نخواست حتی نذاشت درموردش حرف بزنیم من ۴ روز اشک چشمام خشک نمیشد دندون درد شدید بودم حالم بد بود اینم جوابمو نمیداد یه لقمه غذا از گلوم پایین نمیرفت اما رو حرفش موند
از اینا ناراحتم
پس دنبال بهونه بوده. یا شاید به خاطر مسائل مالی فکرش درگیره. ببین مردها وقتی مشکل مالی دارن رد میدن و حرفای چرت و پرت زیاد میگن. وقتی غر غر زن رو بشنون که دیگه خدا رو هم بنده نیستن. بزار یه کم تو خودش باشه تمرکزش رو جمع کنه . یه کم رها کن همه چی درست میشه. گیر نده بهش یه دو روز بزار غیبتت رو حس کنه. مرداد بیزارن از غرغر
من قبل این قضیه اصلا غر نمیزدم
اما چرا دروغ بگم بعد اون اتفاق غر میزنم
هرچی ام میشه یادآوری میکنم هم این بارو همه دفعه های قبلشو
دست خودم نیست انگار رد میدم
این بار آخر جوری رو دلم مونده که عوض شدم
یه هفته جوابشو نمیدادم دیشب و امروز حرف زدیم چند ساعت پیش یه کلمه گفت که به من درس اخلاق بده منم همه چیزو یه دور مرور کردم و قطع کردم
