ما یک اتاق بزرگ تو خونمون داشتیم که کسی اونجا نمیخوابید و چون بخاری نداشت و اتاق خنکی بود من همیشه اونجا میخوابیدم تو پاییز چون گرمایی ام
چند بار توی همون اتاق بختک افتاد روم ولی توجه ایی نکردم بهش
تا اینکه یکبار که کلا تو خونه تنها بودم
تو همون اتاق خوابیده بودم نصف شب حس کردم یکی از پشت بغلم کرده محکم برگشتم و پشت سرمو نگاه کردم فقط در حد چند ثانیه تونستم پایین تنه اشو ببینم که کاملا لخت بود
بعدم همونطور که تو حالت خواب و بیداری ترسیدم پا شدم برق و روشن کردم و دیگه همه چیز به حالت اول برگشت
اون موقع یادمه ۱۶ سالم بود و هیچ تصوری از بدن آقایون نداشتم ولی اون شب کاملا یادمه بدن یک مرد بود