من با ی خانومی آشنا شدم حدود یک سال پیش این خانوم مادرشون طلاق گرفته و انسان درستی نیست خودشون هم قبول دارن
ایشون ی خواهر کوچیکی دارن ک پنج سالشه از سمتی از لحاظ ذهنی ی سری مشکلاتی داره (عدم تمرکز ) و...
حالا نامزد ما به هیچ وجه قبول نمیکنه که این خواهرش هست ! میگه نه دخترمه من اینو بزرگ کردم و...
از طرفی مادر این خانوم با مرد های زیادی قرار میزاره خواهر اینو میبره خواهرش گریه میکنه اینم سر اون میره که ی سری دعوا شدیدی شد و این کارو گذاشت کنار
الان هم از بس خواهرش رو برده بیرون و کلاش تقویتی و اینور اونور که با چند تا مرد در ارتباطه!
و گاها مزاحمت ها و پیشنهادات خیلی ... هم دریافت کرده!
بعدش ما نامزد کردیم مادر ایشون با من شدیداً اختلاف داریم و به خون هم تشنه ایم مادره رفته برا این خواستگار آورده!!!!!!
ب ایشون میگم باید بیایی بریم ی شهر دیگه من اعصاب اون زن رو ندارم میگه خواهرم چی خواهرم سر جهازمه!
میگم من میرم یه کشور دیگه میگه خواهرم چی!
میدونم اگه ازدواج کنیم و ایشون خواهرش رو بیاره مادره هم میاد به ۶ ماه نرسیده به طلاق کشیده میشه تا الآنم خیلی مادرش آبرو ریزی برا ما درست کرده به احترام پدرش شکایت هارو پس گرفتیم ....
خودش تاپیک رو میخونه و میدونه