نامزدی شما چطوری بود

ببین عزیزم دوره ی نامزدی دوره ی شناخته،نمیشه بخاطره این افکار یا ترسا محرومشون کرد از اینکه با هم وقت بگذرونن،باور کن ضربه میخورن تو زندگی،باید شناخت پیدا کنن رو هم

من به بین عقد و عروسی میگم نامزدی

اره دیگه پیش هم که نمیخوابن،ما هم آبجیم ۸ ماه نامزد بودن،یه هفته آبجیم اونجا بود یه هفته دامادمون خونه ی ما،شبا که پیش هم نمیخوابیدن دیگه مراعات میکنن خودشون

میدونم دورت بگردم 

دیگه پدرشم زیادی واکنش نشون داده 

اسی میگه ی روزه قرار بود برگردیم اصلا 

مزخرفه مزخرف 

همش دخالت همششششش دخالت

بآید مستقیم از پدرت اجازه بگیره 

به تو بگه ک درست نیست.

هم خونوادش باید مستقیم اجازه بگیرن مثلا مامانش زنگ بزنه مامانت مامانم بگه من با پدرش صحبت کنم ببینم نظرش چیه!  هم خودش زنگ بزنه بگه اجازه بدید خودتونم تشریف بیارید و ...

چرا باید چندماه یکبار بیاد؟ باید ماهی یکبار بیاد 

به نظرم حرف پدرت رو گوش بده 

بین نامزدت و بابات اختلاف هست؟

عقد هم نکردی؟ کجا میخوای بری بدون عقد ؟ واقعا پدرت راست میگه الان جوونی نمیدونی بعدا متوجه میشی ک خیلی دیره 

در ضمن اگر شغل نامزدت مثل کار روی کشتی و یا عسلویه و ایناست یا مثلا خارج از کشوره و قراره بعد ازدواج هم پیش هم نباشید واقعا توصیه میکنم بهش مجددا فکر کن جات بودم اصلا به ازدواج با چنین مشاغلی فور نمیکردم چون باید خیلی قوی باشی 

دخترم شما هنوز عقد نکردی همونطور ک شناخت شما از هم لازمه شناخت پدرت هم از دامادش لازمه وقتی هنوز دلش قرص نشده طبیعیه دختر دسته گلش رو نمیفرسته بره 

تازه عقد هم میکردی درست نبود تنها بری باید با خونوادت میگفت بیای  چه رسه ک الان نامزدی فقط 

عقد ۵م نیستن کجا بره تنهایی؟

وای چقد منی خیلیی سخته واقعا مخصوصا خوانواده ادم از احساساتمون خبر ندارن🥲

ان شاءالله که خیر باشه برآت و خوشبخت بشید. حتما کتاب زنان زیرک رو بخون

تا عقد نکردید منطقیه بابات نذاره 

عزیزم نوشته که 

تنها نبوده با خواهره قرار بوده برن و تا شب برگردن 

غریبه که نیست پسره خاستگاری اومده . رفت و امد خانوادگی دارن . اسم نامزد روشونه 

چهارماهه همو ندیدن 

دیگه پدرش سخت گرفته دیگه . پ چطوری قراره اشنا شن باهم؟

یا باید بزاره برن بیان یا بره عقدشون کنه بالاخره ازین بلاتکلیفی دربیان چه گناهی کردن اینا