من و داداشم بحث کردیم، رفت بیرون
حالا داداشم از مهدکودک یه دوستی داره، چون تقریبا هم سن ایم تبدیل به رفیق صمیمی منم شده،
رفته بود خونه ی اونا، یکم گذشت من زنگ زدم به همون رفیقمون، گفتم فلانی ینی داداشم پیش توئه؟ گفت اره، گفتم بگو یکم زود تر بیاد گفت باشه میگم بهش
داداشم یکم پیش اومد خونه، اومد اتاقم گفت انا مگه تو فلان شده شماره ی منو نداری؟ چرا همش به حسین زنگ میزنی؟ بخدا قسم پاتو از گلیمت درازتر کنی من میدونم با تو و حسین
منم گفتم بعد 19سال رفاقتم باهاش که مثل داداشمه چرا یهو همچین حرفی میزنی؟ راجب به من چی فکر میکنی فلان شده(فحش دادم) گفتش مودب باش تا کاری نکنم دیگه رنگ حسین رو ببینی
گفتم خاکبرسرت کنم که بعد از 19سال رفاقت من و حسین که اونم مثل داداشت هست همچین فکر میکنی راجبمون
بعدم از اتاقم رفت
چیکارکنم؟ کاری میتونه بکنه؟