2777
2789

دلنوشته و شعر و متن کوتاه فرقی نمی کنه هر چی که تو دل تون هست بنویسین 

* کاش زندگی ام به گونه ای دیگری بود تا معنای شوق و امید به زیستن را بدانم. زندگی متفاوتی که در ان ناگزیر به دفن آرزوهایم در گورهای پی در پی و بزرگی از گورستان غم زده و دلگیر روحم نباشم. 

کاش گریه و ناگفته های رنج درونی ام را در پوشش سکوت و تظاهر به شادمانی ، خاموش نمی کردم. مرگ زودهنگام جوانی ام بر اثر جدالِ طوفانی از مصیب های مداوم با روح شکسته و رنجورم به وقوع پیوسته است *


در جهانی که مهربانی و خوش قلبی ادم ها را به نشانه ی ابله بودن و سادگی او می گذراند نمی‌شود همچنان انتظار خوب بودن را داشت. 

حرفم اینه

ک اگ ی روز ب بن بست خوردیه و خسته شدی

ب ادمایی فک کن ک از صمیم قلب دوست دارن

و بدون خستگی ذهن تو پایان زندگی نیست

فکر و عقیدم باهمتون فرق میکنه پ اگ پستی میزارم ریپ نزن اعصاب دوتامون بهم بریزی ❤️خودمم تا بتونم جوابت نمیدم😊خیلی کم دیدم حرفامو درک کنین.متاهل و متعهد😍 آقایون درخواست دوستی ندید.اهلش نیستم.ولی اگر درمورد موضوع دیگ ای بود درخدمتم .

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

جهان سنگ‌دل‌تر از آن بود که کمکم کند؛

خدا هم ساکت‌تر از آن بود که انتظارش را داشتم...

"بهبود نیافتم فقط همه چیز را با خوابی آشفته پشت سر گذاشتم!..🖤" نام کاربری من(ویارا) از یک واژه در زبان لری گرفته شده به معنای "به یاد مانده" 🌱

برو اي روح من آزرده از تو ترك كن مارا

كه من در باغ تنهايي

ببويم عطر گل هاي رهايي را

برو اي ناشناس اشناي من

كه در چشمت نديدم آفتاب آشنايي را

تويي از دودمان من

ولي دود از دماغ من برآوردي

به چشمم تيره كردي روزهاي روشنايي را

من از آغاز ميلاد تو همراهت سفر كردم

پس از يك عمر دانستم

سفر با مردم نامرد دشوارست

سفر با همهره نامهربان تلخست

برو اي بد سفر اي مرد ناهماهنگ

كه ميگويم مباركباد بر خود اين جدايي را

تو از اين سو برو در جاده هاي روشن و هموار

من از سوي دگر در سنگلاخ عمر مي پويم

كه در خود ديده ام جانسختي و رنج آزمايي را

جدا شد راه ما از يكديگر اما

منم با كوله بار دوره ي پيري

تو در شور جواني ها سبكبال و سبكباري

تو را صد راه در پيشست

ولي من مي روم با خستگي راه نهايي را

برو اي بدترين همراه

تو را نفرين نخواهم كرد

سفر خوش خير همراهت

دعايت مي كنم با حال دلتنگي

كه يابي معبه ي مقصود و فرداي طلايي را

نمي داني نمي داني

كه جاي اشك خون در پرده هاي چشم خود دارم

اگر در اين سفر خار بلا پاي مرا آزرد

سخن هاي تو هم تيري شد و بر جان من بنشست

بود مشكل كه از خاطر برم اين بي صفايي را

رفيق نيمراه من

سفر خوش خير همراهت

تو قدر من ندانستي

درون آب ماهي قدر دريا را كجا داند

شكسته استخوان داند بهاي موميايي را

به هر چیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد.                چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی...           مولانا 🖤                                                                       

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792