سلام دوستان این تایپیک سومه مامانهای مرداد 89 هست تایپیک دوممنون به بیش از 570 صفحه رسیده و اینقدر سنگین شده که باز نمیشه اگر دوست دارین ادامه دوستی و تبادل نظرمون رو اینجا ادامه بدیم
ازیتا یه اعتماد بنفس بدم بهت؟ من جای تو بودم این همه عذاب کشیده بودم عمرا به فکر یکی دیگه بودم اما تو خیییییییییییییییلی صبوری و مطمئنم دومی خیلی برات راحت باشه و اذیتت نکنه نرو بیابون
دوستای گلم من جمعه برمیگردم.خیلی خیلی دوست داشتم ببینمتون اما فرصتم کمه.لبلی جون شرمنده....نمیتونم تا برگشتنت از سفر صبر کنم.زود برمیگردم دوباره.....وای خدای من دوستان قدیمی تر کاملا یادشون هست که چه لنگر سفت و سختس مینداختم خونه بابام.... و اما امــــــــــــــــــــــــــــــــ مونای نازنینـم..استراحت کن و حرف دکترت رو گوش کن.یادته من 8 ماه خوابیدم؟؟؟؟؟سخته اما شیرینه مونا جون راجع به دانشگاه های امریکائی توی انکارا اطلاعات داری؟؟؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آوینا خیلی وقته کامل حرف میزنه.عین یه خانم بزرگ. رنگهاوشکلها ی هندسی رو میشناسه.صورت رو با چشم و دماغ و دهن میکشه... خیلی خیلی پر تحرکه و مطمئنم خدا نگهش میداره فقط و فقط!!!!!!!!!! هواپیما که نشست چشمش افتاد به یه اقائی که ازش خوشش اومد!!!شروع کرد براش شعر خوندن..حالا ببینین چی براش میخوند!!!!آقای خوب و نازنین سر در هوا سم بر زمین..یالت بلند و پر مو..دمبت مثال جارو..یکمی به من سواری میدی؟؟؟؟!!!!!هر چی میگفتم آوینا یه چیز دیگه بخون!!!گوش نمیکرد
نه فکر نکنم از همه رشیدتر بوده باشه!! راستش اصلا با بقیه بچه ها مقایسه اش نکردم ببینم چطوریه! ولی با یه نظر دیدن آریا تو بغل مامانش حدس میزنم هنوز قدبلندترین بچه این تاپیکه!
جیگر این دخترتو بخورم که از حالا میخواد از آقایون خوب و نازنین سواری بگیره!