غم انگیزه ولی بله شده
من پر از شور و هیجان زندگی ام
با خوردن یه چایی کنار همسرم عشق میکنم
با حرف زدن باهاش کیف میکنم
با یه دور زدن تو شهر کوچیکمون حالم جا میاد
اونم دوسم داره زیاد
ولی دنیایی ساخته بود تو ذهنش از پسر داشتن یعنی عشق میکنه پسر داشته باشه بزرگترین آرزوش بود
نه برای تاح و تخت دوست داشت واقعا
هرکاری گردیم نشد
تو دوران بارداریم هرکی دید گفت پسره این به فکرش قدرت بیشتری داد و بیشتر خیال پردازی کرد
اما دختر بود
این شد که کاخ آرزوهاش خراب شد میگه باید این ارزونو به گور ببرم
بهم توجه داره به بچه هام همینطور اما غم تو چهره و قلبش کاملا مشخصه پنهان میکنه ناراحت نشم میگه بچه شیر میدی.
اما مردی که کوره آتیش بود سرد شده