عزیزم چ‌خبرهه عزاداره عزا داره !!
شورشو دراوردن ی عده اونم بعد دوماه .والا بخدا مامانبزرگم مرد پسر خالم تموم کارهای عروسیشونو برای یک ماه بعد اوک کرده بودن و. تالار رزرو کرده بودن خواستن کنسل کنن بابام نذاشت . حتی رفتیم عروسی اما ساده ن ادا اومدیم ن مهمونیو ب بقیه زهر . مطمئنم روح مامانبزرگم اینطوری راضی ترم بود .
عروس دختر خالته یعنی داداشت نمیگفت و دختر خالت عروستون نبود خاله و بچه هاشو عروسی داداشتون دعوت نمیکردین؟ کیا نزدیک تر از خواهر و بچه های خواهر هستن که ادم عروسی بجش دعوت کنه؟ کار به عن بازیای دیگه عروستون ندارم
شعور نداشته
چرا دیگه دعوت میکردیم
ولی خب ما چون تعداد فامیلمون زیاده از هر خانواده خاله.هام یه بچه بزرگتر گفته بودیم ولی اینارو به احترام زنداداشم استثنا همشون گفتیم و تدارک دیده بودیم.
اگه نمیگفتیم هم یجور دیگه طلبکار بودن
والا چی بگم من آخه
دیگه عصاب و پوست و قلب و هیچی واسم نمونده
عزادار بودن حق داشته من بودم کلا شرکت نمیکردم البته دورازجون شوهرخواهرم
رییس مجلس شهر یعنی چی مگه هر شهری مجلس داره منظورت پسر نماینده شهره؟ نفهمیدم اینو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز