بعد من همینطور ک داشتم میرفتم به اون خانوم هم نگاه میکردم.....
دیدم خودشو توی خرازی بغل کوچه انداخت....
بعد رفتم از پشت در به اون خانوم نگاه کردم...
دیدم داره به خاطر یک کش مو هزار تومانی به سر و صورتش میزنه😭😔
خلاصه دلم خیلی سوخت جوری ک اشکم جاری شد....
بعد دیگه به راهم ادامه دادم پسر کوچولوشو دیدم ک یه کیسه برنجی با خودش داشت و پر از کفش غراضه