همه همینند .
هرکاری کنی میپرسند .از هر راهی زود میفهمند
رازدارترین فامیل ما عروسی بود که حامله بود وقت زایمان همه فهمیدند بچه اش پسره .حتی نگفته بود حامله ام .
وقتی خواسته از مادرشوهرش جدا شه کاراش تموم شد اخرش گفت .
چند سال بعد تک پسرش بزرگ شد زن گرفت برنامه هاش را واسه رفتن به امریکا چید .همه کارا کرد اخرش به مادرش گفت دارم میرم امریکا .این قدر رازدارند..
بازم رازهای اینها فهمیده میشد .
اصلا ادمها خودشون میفهمند .از این ور و اون ور میشنوند .حتی فامیلای دور.
مثلا دختر فامیلمون با کلی ارزو ازدواج کرد البته پز هم دادندکلی ساخته بود و جون کنده بود پای زندگیش ده سال بعد طلاق گرفت .زن داداشش گفت جلو جلوبه ما طلاق گرفته .مامان باباش روشون نشد بگند.اصلا اشاره نکردند .
به نظرم هم تو هم حرفی نزن .