شب عروسیش شاید برم لب دریا بشینمو و تا صب با خدا حرف بزنم
من یکی از کابوسای زندگیم اینه😢
ده روز تمااام تو تب سوختم سه کیلو وزن کم کردم هر لحظه صدای ساز و کل کشیدنشون تو مغزم بود همسایه بودیم
تو لباس عروس کنارش بودم ☺️الهی ک قسمت تموم جوونای عاشقمون بشه کنار عشقشون باشن
هیچی تو عروسیش میز جلو نشستم دوتا بشقاب غذاهم خوردم
خیلی شب بدی بود خونم پر از مهمون بود و من نمیتونستم ب خوبی گریه کنم رفتم یه گوشه تو یه اتاق پتو. رو گذاشتم دهنم. فقط جیغ میکشیدم سخت بود برام 😔 شب عروسی هم خیلی گریه کردم باورم نمیشد کسی ک سه سال باهاش بودم اینطور بشه تا چند سال من گاهی غصه میخوردم و الان کلا فراموشش کردم دوباره رفتم تو رابطه اما نتونستم مثل اون موقع عاشق و شیفته بشم.....هیییچ وقت
خودم عروس بودم😏
عشق نداشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز