حتی جلومو نگرفت.دیگه خسته شده بودم از نبودن هاش وقت تداشتن هاش.اون رفته بود ولی من باور نمیکردم تا اینکه بهش گفتم من خیلی سرد شدم بهت نمیخوام دیگه دلیل بیاری من به نبودنت عادت کردم بهش گفتم مگه همینو نمیخواستی؟ برو خوشحال باش از نبودنم...ولی دیگه جواب نداد
فقط منتظر بود من واکنشی نشون بدم تا بره
همیشه میگفت با بقیه فرق دارم ولی خیلی آشغالتر از بقیه بود