ما تابستون رفتیم کربلا بعد اولین زیارتم بود تاحالا نرفته بودم.
هم اتاقیام تو خوابگاه دانشگاه که خیییلی بهم بد کردن و بعد ی سال و نیم هنوزم یادم نمیره هنوزم اثراتش تو زندگیم هست و باعث شدن من دانشگاهو ول کنم کاراشون اومد جلو چشمم
من هیچوقت نفرینشون نکردم ولی اون موقع به سرم زد و
ممیخواستم زیر قبه امام حسین که رسیدم نفرینشون کنم.
تصمیم جدی داشتم
ولی تو اتوبوس چندتا آقا از هم کاروانی ها ردیف عقب داشتن باهم حرف میزدن بعد یکیشون از کسی گفت که سرش کلاه گذاشته، گفت نه بابا من نفرین نمیکنم میسپارم ب خدا. بحثشونم زیاد جدی نبود چرت و پرت زیاد میگفتن.
منم گفتم حتما این جمله نشونه است و نفرین نکردم