بچم تازه میتونست راه بره حدود یک سال
خونه سرامیک بود کنار دیوار یه پتو بود
گفتم پاشو بزاره رو پتو چون تعادل نداره سر میخوره می افته
بعد گفتم بهش نمیرسم بگیرمش
بعد گفتم شاید سر نخوره شاید اونوری بیفته به دیوار نخوره
بعد گفتم بگیرمش
گفتم برم شاید حول شه بیشتر بدو کنه بدتر بشه
فقط نگاهش کردم
رفت رو پتو سر خورد سرش خورد تیزی دیوار
خون نیومد ولی حالش بهم خورد بردیم بیمارستان
سی تی گرفتیم خداروشکر چیزی نبود
ولی هزار بار با خودم اون لحطه رو مرور کردم
اگه میپریدم شاید میگرفتمش
خاک به سرم فقط وایستادم نگاه کردم
بعد اون چیزی میشد سریع میگرفتمش
ولی اونبار چرا چرا
من مادر بدی هستم خنگم بیشعورم پستم
چرا حدس زدم میافته نپریدم شاید میتونستم بگیرمش
۷۰ درصد میشد
خدایا دلم دق کردم