2777
2789
عنوان

مامانا الانه که دق کنم

313 بازدید | 7 پست

بچم تازه میتونست راه بره حدود یک سال

خونه سرامیک بود کنار دیوار یه پتو بود

گفتم پاشو بزاره رو پتو چون تعادل نداره سر میخوره می افته

بعد گفتم بهش نمیرسم بگیرمش

بعد گفتم شاید سر نخوره شاید اونوری بیفته به دیوار نخوره

بعد گفتم بگیرمش

گفتم برم شاید حول شه بیشتر بدو کنه بدتر بشه

فقط نگاهش کردم

رفت رو پتو سر خورد سرش خورد تیزی دیوار

خون نیومد ولی حالش بهم خورد بردیم بیمارستان

سی تی گرفتیم خداروشکر چیزی نبود

ولی هزار بار با خودم اون لحطه رو مرور کردم

اگه میپریدم شاید میگرفتمش

خاک به سرم فقط وایستادم نگاه کردم

بعد اون چیزی میشد سریع میگرفتمش

ولی اونبار چرا چرا

من مادر بدی هستم خنگم بیشعورم پستم

چرا حدس زدم میافته نپریدم شاید میتونستم بگیرمش

۷۰ درصد میشد

خدایا دلم دق کردم

انقدر قراره بیفته بلند شه تا بزرگ شه خودخوری نکن ،فقط تا جایی که میشه خونه رو ایمن کن 

این روزا از رو  نداری عاشق و معشوق میشن                           من یه لیلی‌میشناسم مهرشو از مجنون گرفت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خوب الان خودتو بکش دیگ تموم شده عزیزم باید کل خونه رو موکت یا فرش کنی یا دائم پشت سرش باشی سرامیک خط ...

جایی مهمون بودیم

اتفاقا با شوهرم بحث هم کرده بودیم حالم بد بود😭

انقدر قراره بیفته بلند شه تا بزرگ شه خودخوری نکن ،فقط تا جایی که میشه خونه رو ایمن کن

فقط از خودم ناراحتم چرا نپریدم

چرا تلاسم نکردم

چرا فقط نگاه کردم و امیدوار بودم نیفته

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792