چقدر سخت بچهامونو بزرگ میکنیم بزرگ میشن بهمون میگن احمق حاضرم جانمو برا بچهام بدم نکنه واقعا احمق باشیم
😢
میفهمم منم کشیدم این روزارو همرو میدونم
عزیزم نباید کنجکاوی میکردی اون موضوع تاثیر بدی گذاشته روت میتونم حس کنم چه بلایی سرت اومده با دیدن اون موضوعات تو گوشیش
کنجکاوی اقتضای سن شماش درک میکنم ولی کاش میشد کنترلش میکردی...
الانم لطفا سعی کن اگه میتونی همون خونه مادربزرگت بری با درس خوندن
اگه نمیتونی تو اتاقت بمون و سعی کن به هیچی توجه نکنی
تو تنشاشون شرکت نکن هنزفری بزار
دبیرستانی فک کنم
خودتو با درسات سرگرم کن
منم هم سنم باهات🫶
واس هرکس یه دوران سختی هست که به هر حال میگذره برای منم گذشت
من داستانم مربوط به مامانمه مامانم سرطان گرفت بابام هم قبل از سرطان مامانم تریاک می‌کشید وقتی بچه تر هم بودم مامان بابام بخاطر کارای مامان‌بزرگ پدریم یه سره دعوا میکردن
میدونی اینا مقصر ما نیستیم قدیم بچه ها زیاد بود به بچه ها هم کم توجهی میشد این باعث شد ما هم عذاب بکشیم
ولی در آخر من زیر این فشار ها به معدم خیلی فشار اومد همه ی اون اتفاق ها تموم شد ولی چیزی که تا الان خوب نشد معده ی من بود من خیلی اذیت شدم چه شب هایی که فقط گریه نکردم ولی خب میگذره🫶
کاملا منی که درد کشیده ام میفهمم، پدری معتاد، شراب خار، بیشتر وقتها بیکار، زمانی که کار می‌کرد هم پول نون خالی هم نمی‌آورد خونه اغلب، مادری که همیشه آماده ی جنگ و درگیری با پدر بود، شش هف تا بچه قد و نیم قد، خجالت هم نمی‌کشیدن با این وضع هرروز میزاییدن، مستاجر، بی پولی، عدم دریافت مهر و عاطفه از طرف پدر مادر، وای خدا چقدر فولاد بوده ایم که دوام آوردیم😭😭 میفهممت گلم، حداقل از طریق درس خوندن خودتو نجات بده گلم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز