2777
2789
عنوان

گاهی دلم برای یه نامرد خیلی تنگ میشه

| مشاهده متن کامل بحث + 669 بازدید | 75 پست
عزیزمخدا لعنتش کنه هر کی به زندگیت آتیش انداختولی فراموش نکن آدم تا خودش چیزیو نخواد نمیشه شوهرت هم ...

آره می‌دونم. خودش اگه میخواست برای زندگیش و بچش می‌جنگید و جلوی حرف بقیه می ایستاد. بچه که نبود

اگه حالی باشه.میدونی، میترسم قلمم تلخ بشه، بدتر حالم گرفته بشه

شاید الان وقتش باشه ب یه سری چیزا برسی. ب خودت ب آینده ب زندگی جدیدی ک پیش روته. نشونه ها رو جدی بگیر وقتی ی هنر و استعدادی داری چرا بزاری خاموش بشه. ساده از کنارش نگذر تو میتونی. زندگی برا همه سخته. همین نی نی سایت چقدر همه مشکل دارن. یکیش خوده من. ب هر حال باید گذروند 

لایک نکن دوست عزیز. فقط در صورت نیاز 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

هنوز مدیتیشن میکنی؟ مطمعنم ادامه بدی حالت بهتر میشع 

و خب همه ی این حس ها طبیعیه ادم گاهی دلش میخاد همه چیو فراموش کنه و فکر کنه همه اینا ی کابوس بوده و هنوز اون مرد خوب گذشته وجود داره

غافل از اینکه خیلی وقته ک اون مرد مرده

گلم پس خودت مقصر هستی چرا وقتی دیدی خانوادش دشمن اصلی آرامش تو هستن پا درمیونی کردی؟

ساده بودم اما یک روز بالاخره اون جنگ و دعوا باید اتفاق می افتاد بهرحال چون اونها داغونتر از این حرفا هستند‌. من دلم برا روزای خوبِ بدون خونوادش خیلی تنگ شده. امیدوارم بتونم اینو پشت سر بزارم 

وای خداااروشکر اونجا ک گفتی بچه ۸ ماهه رو دزدیده قلبم وایساد خداروشکر ک بچت پیشته عزیزم

به زور دادگاه گرفتمش. 8 روز قایمش کرد. باورت میشه اگه بگم اون 8 روز من جمعا 4 ساعت نخوابیدم و اندازه یه وعده غذا نخوردم؟ اون 8 روز ،10 کیلو وزن کم کردم. هرروزش توی دادگاه پله ها رو بالا پایین می دویدم. التماس قاضی، التماس اجرای احکام، التماس دادورز، التماس همه رو میکردم حکمم رو بدن .

شبا تا صبح اسباب بازیا و لباساشو بغلم میگرفتم عین دیونه ها بو می‌کشیدم و ضجه میزدم.

دو سه تیکه از لباساش داخل مینی واش بود هنوز نشسته بودم. رفتم اوردمشون بو میکشیدم، عطر تنش رو میداد

ساده بودم اما یک روز بالاخره اون جنگ و دعوا باید اتفاق می افتاد بهرحال چون اونها داغونتر از این حرفا ...

گلم کاش وصلش نمیکردی به خانوادش 

من الان چندساله شوهرم رو از خانوادش جدا کردم و خیلی خوبه

اگه جواب چرندیاتت رو ندادم بدون در حدی نیستی که ارزش جواب دادن داشته باشی😁
گلم طلاق رسمیت رو بگیر تا جوون هستی و فرصت ازدواج داری برای خودت یه شریک زندگی خوب انتخاب کن

طلاق نمی‌ده. الان رفته دادخواست تمکین داده با قرارداد سوری خونه پدر مادرش. میخواد منو ناشزه کنه

متاسفانه نتونستم ثابت کنم که خونه پدر مادرشه. موقع کارشناسی از خونه خارجشون کرده بود با وسایل شخصیشون

به زور دادگاه گرفتمش. 8 روز قایمش کرد. باورت میشه اگه بگم اون 8 روز من جمعا 4 ساعت نخوابیدم و اندازه ...

بمیییییییرم برات خودم مادرم میفهمم هزار بار گفتم خداروشکر وقتی گفتی بچت پیشته برو سریع غیابی طلاق بگیر حضانت بچه رو هم بگیر 

هنوز مدیتیشن میکنی؟ مطمعنم ادامه بدی حالت بهتر میشع و خب همه ی این حس ها طبیعیه ادم گاهی دلش میخاد ه ...

آره اتفاقا بخاطر اونه که حالم نسبت به قبل خیلی بهتره.

من افسردگی شدید زایمان داشتم این اتفاقا هم بهش اضافه شد دیگه تصور کن چقد از لحاظ روحی داغون بودم. قشنگ انگیزه قوی برا خود.کشی داشتم. اما الان خیلی حالم خوبه

وصلش کردم اما بهشم گفته بودم که باهاشون دوست باش اما من دوست ندارم بیان خونمون. هر وقت خواستیم خودمون میریم اونا نیان خونم لطفاً. ولی معتاد بودن فقط اخلاقشون نبود که داغون بود فرهنگی از همه نظر افتضاح بودن. هنوزم شوهرم میگه برگرد ولی میدونم برگردم همه چی مث قبله و بدترم میشه تا وقتی که خونوادش تو زندگیمن همینه اوضاع. بنظرت چیکار باید میکردم عزیزم؟ درسته نمیتونم دل بکنم ولی نمیتونمم با همچین خونواده بی فرهنگی زندگی کنم. دیگه بین بد و بدتر یکیو انتخاب کردم😅

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  6 ساعت پیش
توسط   domino18  |  5 ساعت پیش