زمان جاهلیت یک پسر خوشتیپ و جذاب باهاش دوست بودم شانس من هیچی نداشت همیشه لنگ پول بود شارژ هم من میفرستادم براش غذا میگرفتم براش عید به عید و مراسمی بود براش لباس میگرفتم طلا فروختم ماشین خرید دیگه داشت خودمم به فقر میبرد ولش کردم تا شش ماه پیش با اینکه چند ساله ازدواج کردم دنبالم بود گریه میکرد اینقدر دعا کردم ازدواج کنه ولم کنه
حالا زن گرفته گاهی مخفی میرم استوری اینستاش نگاه میکنم
عاشق زنشه به شکرانه خدا