2777
2789
عنوان

دل یه نفر رو بدجوری شکستم هیچ‌ راهی برای دلجویی هم ندارم

| مشاهده متن کامل بحث + 490 بازدید | 38 پست
کل مدت آشنایی ما دو ماه بود ، کاملا اتفاقی ... ولی حس ششم خیلی قویی داشت ، چادری ، و مقید شدید به م ...

اما زنگ زد... گفتم بفرمایید ... ببخشید من هنوز کارم تموم نشده ۲ تا جلسه دیگه دارم که نميتونم لغوشون کنم... 

گفت نه فقط خواستم صداتون رو بشنوم ...      

یه لحظه هنگ کردم ...  

راستش عمیقا هم ترسیده بودم... که شیطون داره ورود میکنه توی این ارتباط ...

غروب  شد رفتم و سوقاتی رو گرفتم ...

بار قبل که سوار  ماشینم شد که بریم دفترخونه و سند رو به نام من بزنه... رفت و صندلی عقب نشست و من هم انتظاری جز ابن نداشتم ...  حتی اگه میخاست جلو بشینه ، حتما بهش میگفتم که عقب بشینه بهتره...

ولی این بار ... درب عقب رو باز کرد و چمدون و وسایلش رو  گذاشت عقب .. و اومد جلو نشست !

راستش منم چیزی نگفتم چون حدس زدم میخاد سوقات رو بده و بره...

اما سوقات رو که داد .. یه کتاب شعر بود و گفت ببخشید یه چای ماسالا هم گرفته بودم که شه ستان جا موند ... و حتما براتون پستش میکنم ...

من هم یه هدیه جزئی در حد یه ملیون گرفته بودم و گفتم اینم خدمت شما به پاس زحمات ‌‌... 

بعد گفت ۴۰ دقیقه دیگه اتوبوس از ترمینال آرژانتین حرکت میکنه و باید بره ... در حد همین چند کلمه صحبت کردیم ...

من یه تعارف زدم که برسونمتون... گفت آخه نمیخام زحمت بدم ... ولی یه جوری گفت که انگار انتظار داشت اونو بعد از چند ساعت انتظار تو سرما ... برسونم .

منم گفتم نه زحمتی نیست و رسوندمشون ترمینال... یه سری حرفهای کلی زدیم از کار و ... اصلا خصوصی و... نبود. 

وقتی پیاده شد ... گفت کتفم خیلی درد میکنه.‌‌..انتظار داشت چمدونش رو تا اتوبوسش براش ببرم ... ولی این کار رو نکردم !

و به بهونه اینکه دوبله پارک کروم و...

عذرخواهی وخداحافظی کردیم...



اما زنگ زد... گفتم بفرمایید ... ببخشید من هنوز کارم تموم نشده ۲ تا جلسه دیگه دارم که نميتونم لغوشون ...

راستش یه حسی جدید رو تو خودم پیدا کردم نمیدونستم خوبه یا بد...

از یه نظر گفتم کمکش کردم ...

از یه نظر این همه ساعت منتظر موندن و سوغات آوردنش برام هم خوشایند بود و هم ترسناک...باور کنید به همین اندازه هم احساس گناه میکردم ...

اینم بگم که هدیه دادن به مراجعین  تو کارم یه چیز متداول بود و هست .‌‌...

معمولا کسی که برای اولین بار بیاد توی دفترم برای هر کاری ... دست خالی بیرون نمیره ... حتی شده یه کتاب ،تسبیح، عطر ، کیف دستی ، یه قاب عکس... بعضی ها هم که مشکل مالی ‌... دارن یه هدیه نقدی در حد ۵۰۰ تومن یا یه تومن و گاهی معرفی به یه بانک برای وام ... انجام میدم ...بنابراین هدیه ای که بهشون دادم از این جنس بود...  

بازم بگم ... که تو چند ملاقات بعدی چی گذشت ...؟ یا حوصله تون رو سر بردم...ببخشید درد دل بود     از شکستن دلِ یه همچین کسی... از طرف یه همچین کسی! ...

امیدوارم به حق این ایام که الان روزه ام ...خدا منو  ببخشه و  اونو خوشبخت بکنه...    🥺

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

شاید باور نمی‌کرد که اقدام کنم...چون به من خیلی اعتماد داشت ولی اصلا یه مرد رو درک نمی‌کرد.. من مشغل ...

من درد دلم رو ، در ادامه  یه مقدار با جزئیات بیشتری تکمیل کردم باور کنید ، داستان سرایی نیست عین واقعیت هست که عالم میده

۵ سال کوچکترین رابطه ای نداشتیم! این عجیب نیست

من درد دلم رو ، در ادامه  یه مقدار با جزئیات بیشتری تکمیل کردم باور کنید ، داستان سرایی نیست عین واقعیت هست که عذابم میده

شاید باور نمی‌کرد که اقدام کنم...چون به من خیلی اعتماد داشت ولی اصلا یه مرد رو درک نمی‌کرد.. من مشغل ...

من درد دلم رو ، در ادامه  یه مقدار با جزئیات بیشتری تکمیل کردم باور کنید ، داستان سرایی نیست عین واقعیت هست که عذابم میده

حق دارید بخدا هر چی بگید حق دارید ولی خیلی بد مخمصه آیه... خدا نصیب هیچ کسب نکنه 😞

من درد دلم رو ، در ادامه  یه مقدار با جزئیات بیشتری تکمیل کردم باور کنید ، داستان سرایی نیست عین واقعیت هست که عذابم میده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز