۱۳ سال قبل با فریب پدرشوهرم برای زندگی اومدم یه شهر دیگه که از خونواده‌م خیییلی دور شدم
اما وقتی اومدم اینجا زد زیر همه تعهداتش و من و پسرش رو تنها رها کرد
تمام برنامه ریزی های خودمون رو با وعده های دروغش به هم زد
بابا و مامانم خیییلی شکسته شدن از دوری من و سختیام
حالا بعد از ۱۳ سال با همسرم تصمیم گرفتیم برگردیم شهر خودم
کارم دولتیه. درخواست انتقال دادم. تو رو خدا دعا کنید موافقت کنن و همین هفته آینده خبرش رو بدن
از ته ته دلم تو این شب عزیز برات دعا میکنم
دلم روشنه درست میشه
انشالله عزیزم
منم ۴ ماه دیگ میرم غربت
حتما خیریتی بوده
انشالله به زودی برگردی به شهرتون
من بعد ازدواج اومدم شهر همسرم حالا اون میخواد بریم شهر من زندگی کنیم برا کار
ولی من اصلا دلم نمیخواد برم شهر خودم و نزدیک خانوادم
حاضرم بمیرم ولی نرم اونجا
مام مشکلمون مشابه شماست لطفا برا انقالی همسر م و تموم شدن تنهاییمون دعا کنید،ا نشاالله مشکل شمام حل شه
پسرم امروز آنقدر گریه کرد یه حرفایی گفت جیگرم آتیش گرفت
