کرده گلو پر زباد، قمری سنجاب پوش
کبک فرو ریخته،مشک به سوراخ گوش
بلبلکان با نشاط،قمریکان با خروش
در دهن لاله مشک،در دهن نحل نوش
سوسن کافور بوی ، گلبن گوهر فروش
زمی زاردیبهشت گشته بهشت برین
چوک زشاخ درخت ، خویشتن آویخته
زاغ سیه بر دو بال،غالیه آمیخته
ابر بهاری زدور، اسب بر انگیخته
وز سم اسب سیاه،لو لو ترریخته
در دهن لاله باد ، ریخته و بیخته
بیخته مشک سیاه،ریخته در سمین
گویی بط سفید،جامه به صابون زده است
کبک دری ساق پای،در قدح خون زده است
بر گل تر عندلیب،گنج فریدون زده است
لشکر چین در بهار،خیمه به هامون زده است
لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده است
خیمه ی آن سبز گون،خرگه این آتشین