یبار رفتیم خونه یکی از اقوام دور
پولدار بودن خونه شون دوبلکس ،
من خیلی کم سن بودم شاید کلاس چهارم
یه نوه ی پسری کلاس پنجمی داشت،
از اتاق بالایی میخواستم بیام پایین
که دیدم پشت ستون قایم شده بود و همین ک اومدم بیرون محکم بغلم کرد
و بدو بدو از پله ها رفت پایین ...