بخدا یه وحشیه
من باهاش مهربونم خیلی قربون صدقش میرم
ولی نمیدونم چرا اینجوریه
دائم در حال کتک زدنمه بعضی وقتا عصبی میشم منم میزنم ولی تا کی اخه
نه از اخمم میترسه نه از زدنم
بیرون برم آبروم میبره با وحشی بازیاش فقط کافیه یه نه بگم همونجا وسط خیابون باشه یا مغازه هر جا برسه گاز میگیره حتی شده باسنمو
بعضی وقتا انقدر متنفرمیشم ازش ک دلم میخواد نباشه یه نفس راحت بکشم
الانم چون گفتم خودت غذاتو لقمه بگیر یاد بگیر
رفت اتاق کل کمدشو ریخت ابو خالی کرد وسط سفره
بخاری برقی یه هفته هم نیست خریدیم شکوند شوهرم بیاد سر اونم دعوا داریم
دیروزرتو حموم انقدر موهامو کشید سردرد شدم