ما حدودا چهار سال قبل باهم دوست بودیم
من بهش پیشنهاد دوستی دادم و گفتم عاشقتم
البته ناگفته نماند که ما با هم فامیلم هستیم
اون موقع من 19سالم بود و پشت کنکوری بودم
تعریف از خودم نباشه دختر اصیل و خیلی خیلی خوبی ام خانوادم ظاهرشون خوبه
دختر خاکی ام
با حجابم
تا حالا به غیر از این یه مورد دوستی چیزی نداشتم
دفعه اول که بهش پیام دادم باورش نمیشد که من رویام
تا عکس بچگیمی رو براش فرستادم
باور کرد ولی گفت فکرشم نمیکردم یه روزی تو به من پیام بدی
همیشه یه دختری مثل تو رو از خدا میخواستم
و یک دل نه صد دل عاشقم شد
گذشت تا من مامانم فهمید که رل دارم
گوشیمو گرفت و بلاکش کرد و تمام
چون پشت کنکوری بودم بهانه ای شد که گوشیمو ازم بگیرع راه ارتباطیم باهاش قطع شد
اصلن نشد که جریان رو براش توضیح بدم
تا اینکه سه سال گذشت
و من با شماره فیک بهش پیام دادم خواستم ببینم منو یادش میاد یا نه
بهش گفتم میای جرعت حقیقت بازی
قبول نکرد به هر روی که گفتم قبول نکرد
گفت خودتو معرفی کن
بعدش یه عکس از باباش براش فرستادم
گفتم که قبلا عکس بچگیمو براش فرستادم یک نفر تو عکس منو باباش مشترک بود
دقیقا همون عکسو براش فرستادم
دوباره شروع کرد به پرسیدن این که تو کی هستی !!!!
بازم من جواب ندادم
گفت باشه جواب نده من ازتو میپرسم
این وسطا هم من ازش میپرسیم تا حالا کسی ذهنتو درگیر کرده ؟ مدادم میپیچوند
میگفت خودتو معرفی کن تا بگم !!!
فقط میخوام بدونم حدسم درست بوده یا نه ؟
( گفتش با این « همون شخص مشترک عکس منو باباش » خاطره داری ؟)
اون شخص فرد به نسبت معرفی هست تو فامیل ما حالا یا درکل شهرمون
منم گفتم اینو همه باهاش خاطره دارن
بعدش بحث شد سر ایکنه بابات چکارست ؟
جواب دادم نمیدونم اگه فهمیدی به منم بگو
گفتش :
اگه میگفتی شاید به جواب سوالات میرسیدی
بعد از اون شروع کردیم به دعوا کردن
آخه همون موقع ها که من رفته بودم همون چهار سال قبل منظورمه
خبرش پیچیده بود که آقا رو با یه دختره گرفتن
من میدونم که الکی گفتن چون دشمن زیاد داره
اینو که گفتم کلی دعوا کردیم و اون شروع کرد ب ف...وش ر..یک و مثبت ....۱...۸ دادن
یکم که دعوا خوابید معذرت خواهی کرد
دوباره پرسید شما
من دوتا اسم دارم
اسم دومم زیاد معروف نیست و دوستام صدام میزنن
اسم دومم روگفتم گفتم فاطمه ام
بعدش گفت اسم اصلیت فاطمه هست یا شناسنامه نیایی بگی اسم شناسنامم یه چیز دیگست
بهش گفتم اسم شناسنامه رو تو بگو
جواب نداد
بعدش فامیلمم گفتم
زیاد انلاین نمیشد
بعد دیگه خیلی اروم شده بود
زیاد جوابمو نمیداد
عکسشو کودکیش رو براش فرستادم
گفتم اون موقع ها چقدر مظلوم بودی
جواب داد خیلی خیلی
و بعدش بلاکم کرد