چرا گدایِ مقیدِ متدینِ بی ادبی 🤦♀️🤦♀️🤦♀️
یه بار پشت چراغ قرمز یه پیرزنه دستمال نخی میفروخت آورد انداخت تو ماشین بسته ۳۰ تاییی 😐😐😐
ما ۳۰ تا دستمال میخوایم چیکار آخه
شوهرم هی بهش گفت مادر نمیخوایم احتیاج نداریم اونم میگرفت دوباره پرت میکرد تو صورت شوهرم میگفت بخر گ و ه خوردم بخر
این حرفو میزد ما شرمنده میشدیم چرا به خودش اینجوری مگه
چراغ سبز شد یه کاغذم انداخت تو ماشین شماره کارت بانکیش روش بود که پولو براش بزنیم
کلا فکر کنم گداهای شهر من و شوهرمو نشون کردن 😄