درد از هر طرف بنویسی بازم دردِ
منم همیشه میگفتم خیانت کنه کنسله ولی الان با وجود خیانت هاش دارم باهاش زندگی میکنم
یه شب چشمم رو روی همه چی بستم و وسایلم رو جمع کردم لباس پوشیدم و تا جلوی درب اتاق رفتم ، درب رو ک باز کردم ، دختر ۸ سالم اومد مانتوم رو گرفت گریه کرد گفت مامان نرو اگه تو بری من دق میکنم (دور از جونش) همونجا کنارش نشستم بغلش کردم گریه کردم 😭😭😭
خیلی وقت ها بازم دلم ب رفتن رضا شد ولی پای رفتن ندارم 😭😭😭