بله متاسفانه ی عده اومدن تهمت و قضاوت و...مجبور شدم ببندم دوستم چون خیلی پیشرفت کرده بود شوهرش حسودیش شد و مدام به پر و پاش می‌پیچید و به زور می‌رفت خونش به بهانه دیدن بچه ها خب چون اینم زن مستقلی شده بود و دلخوشی ازش نداشت در خواست طلاق داد توی پروسه طلاقن ولی شوهره مثل ....پشیمونه از کاراش
بله منم نظر همون کاربرو گفتم فک کردم گمونم نخوندین یا متوجه نشدین... شما خیلی عاقلی ماشالله.. با وجود این همه بدی که در حقتون شده و بچه هاتو ازت جدا کرده ولی بازم دل رحمی.. اینو مطمئن باشید ماه پشت ابر نمیمونه و حقیقت آشکار میشه و بچه هات میان پیشت به امید خدا
عزیزم ماجرای اون دوستت چی شد که شوهرش گفته بود نمیخاد کارکنی..
سلام اسی جان خوبی
متاسفانه یه سری کاربر فقط بلدن بیان توتاپیکهای مردم فقط بگن دروغه
من که شمارو نمیشناسم ولی چیزی که فراوونه داستانهای عجیب وغریب تو این مملکته مخصوصا برای بیست سال قبل دنیا خیلی فرق داشت
با همه احترامی به ماذرتون وپدر مرحومتون
خب اگه این بندیه خدا بیست سال پیش یه پدر ومادر کاربلد وقوی پشتش بودن خو بچه هاش اینهمه سال ازش دور نبودن
متاسفانه خیلی از مشکلاتی برای دخترهای ایرانی پیش میاد مخصوصا دخترای بیست سال پیش همین پشتوانه نداشتنه
ادم تکه های پازل رو بزاره کتار هم میفهمه هیچیش دروغ نیست
حرفاتون کاملا صحیح هست از طرف خانواده هیچ حمایتی نشدم اون موقع البته شاید حق داشتن پدرم وضع مالی خوبی نداشت خودش باید خرج ی خانواده پنج نفریو میداد ...ساپورت کردن سه نفر دیگه یعنی منو بچه هام براش سخت بود خصوصا که اونا دوتا نوزاد بودن و مخارجشون بالابود( هرچند بچه ها رو هم خانواده پدریشون به هیچ وجه نمیدادن و...)
دلخوشی از ناپدریم ✓
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز