من خ کم میرم شایدی ماهی یکی دوبار، اونم ن ناهار نه شام یعنی دعوت نمیگیره نه منو نه جاریامو،، خب جاریامم دعوتش نمیکنن(اونا سنشون از من خ بیشتره)
حدوده یک ساله عروسی کردم خودم به همسرم پیشنهاد دادم یه شام خانواده شو دعوت کنیم(به غیر از جاریامو و خواهرشوهر متاهلمو) دعوت کردیم، بماند که یخچال خونمو خالی کردن هرچی غدا مونده بودو مادرشوهرم بار کرد برد خونش گفت برا خواهرشوهرت، پدرشوهرمم میگفت بده برا برادرشوهرت
خلاصه گفتم طوری نیس دیگه دعوتشون نمیکنم
دوماه پیش دعوتشون کردم هنوز به جاش دعوتم نکردن چه خواهرشوهرام چه مادرشوهرم، خواهرشوهرام ک پاگشامم نکردن
بگذریم کاری به این حرفا ندارم
ماه پیش رفتم خونشون هی بهم میگه بلدی غدا بپزی؟؟؟ میخاستم بگم پس مگه من مهمونی ندادم دست پختمو نخوردی که این حرفا را میزنی، شوهرم جوابشونو داد
دوباره ی شب دیگ رفتم خونش میگه فسنجون بلدی بپزی میگم نه
دوباره امشب رفتم خونش میگه برا سالگردتون شام همه امونو دعوت کن و کیک و چیز بهمون بده، من فقط نگاش کردم
اصلا جوابشو ندادم، بعد هی شوهرم جلو مادرش گفت ازمون شام میخاد، منم زدری گفتم باشه قدمشون رو چشم