بدبخت شدم من سرکار میرم دو شیفت مهمون داری نمیتونم انجام بدم میگه میخوام پنجشنبه بیام تا دو هفته تهران بمونم ببینم زندگی ت تهران چطوریه شوهرشم میخواد بایاره من حوصله ندارم چجوری بفهمونم مهمون فعلا درگیرم نمیخوام
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چقدر مردم از مهمون متنفر شدنخب در طول هفته سرکارن همه حالا یه اخر هفته ۲ ساعت بعد شام بریم جایی میشی ...
گلم ببخشیدا کسی ک شاغله حرف منو بیشتر درک میکنه
تو طول هفته کلا سرکار و خسته ایم و با این حجم از خستگی معلومه ک از مهمون بدمون میاد چه برسه سرزده و یهویی
کسی که تو ۱۵/۱۶ سالگی دوسش داشتی و دیگه نیست به احتمال زیاد تو ۲۵ سالگیت هیچ اهمیتی نداره! اون امتحان ریاضی که تو دبیرستان کلی معدلتو میاره پایین، وقتی داری لیسانس میگیری هیچ اهمیتی نداره! مشکلاتی که امروز باهاشون مواجه میشی با اینکه الان به نظرت آخر دنیا میان ولی ۱ سال دیگه هیچ اهمیتی نداره :) همه چی درست میشه نگران نباش
وای چقدر بده منم خواهر شوهرم عید هرسال ۸نفرهستن دوهفته رو کلا میان تهران الان من امسال با ی بچه کوچیک و ماه رمضون دارم دق میکنم فقط میگم خداکنه ی چیزی بشه نیان،،بخدا مسئله خوراک و خرج نیست فک کن اون ۸ نفر نشستن خودت باید پاشی پذیرایی و پخت و پز،،من کلا هر وقت اومدن تو آشپزخونه بودم کل روز رو
چقدر مردم از مهمون متنفر شدنخب در طول هفته سرکارن همه حالا یه اخر هفته ۲ ساعت بعد شام بریم جایی میشی ...
خب نه آدم جایی بره که بخوانش مثلا من خونه خواهرم فقط میرم مادرم ماهی یبار داداش ها چند ماهی یبار فامیل شوهرم دورن سالی دو سالی یبار
برای همه آرزوی آرامش دارم ....در قضاوت کردن احتیاط کنیدزمین به طرز عجیبی گرده تجربش میکنی خودت نه عزیزت دیدم که میگم .............من وفادارترین آدما رو دیدم که خیانت کردن.باهوشترین آدما رو دیدم که فریب خوردن.صادقترین آدما رو دیدم که دروغ گفتن. مهربونترین آدما رو دیدم که دل شکستن. قویترین آدما رو دیدم که کم آوردن.بالغترین آدما رو دیدم که بچگانه رفتار کردن.و از همهی اینها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره، همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچ کس بعید
من ده سال این روندو تحمل کردم . غیر مستقیم خواستم بگم من کشش هفته هفته مهمونداری رو ندارم متاسفانه نشد .تا اینکه غیرمستقیم به گوششون رسوندم و خودشونو جمع کردن .اه