2777
2789
عنوان

یه بچه گربه دیدم چشاش پره عفونت

| مشاهده متن کامل بحث + 2908 بازدید | 302 پست
همینجوری برام سوال پیش اومد احیانا توعم حس میکنی داری یه روانیو قانع میکنی که روانیه؟!

آره بخدا مغزم داره ارور میده

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

آره بخدا مغزم داره ارور میده

😂😂😂 خب منم همینو میگم دیگه بی فایده اس
کسی که به بی وجدان و قلب بودنش افتخار کنه رو میخوایم چیکار کنیم الان تازه تعریفم میکنه اره من شگه داشت جلو چشم جون میداد نرفتم کمکش کنم الان من اینو چیکارش کنم دیگه😂؟

و تو خواهی خندید؛ درست در جایی، که گریه کرده بودی :)

عزیزم اگر میتونید بگیرید تو چشمش قطره بریزید   قطره سیپلکس از داروخانه بگیرید  یبار یا دوبار بریزی مشکل حل میشه قیمت زیادی هم نداره  اگر هم نمیتونید اینکارو بکنید روی غذایی که براش میبرید  پودری که توی کپسول انتی بیوتیک بریزید مخلوط کنید چند بار بخوره با حتمال زیاد خوب میشه  امیدوارم همه انرژیهای خوب دنیا به سمت شما بیاد خانم مهربان خوش قلب 💞💞🌹

نه فدات شم. نمرده بود که! گذاشتیم همونجا بمونه تا خودش اگه تونست خوب شه. خودمونم باید میرفتیم مهمونی ...

ببین هیچوخ واسه ادما بد نخواستم ولی امیدوارم ی روز یکی بزنه بهت و در بره و تو اون لحظه کاربریه من میاد جلوی چشت و بعدشم همون مهمونیه که رفتی احتمالا

کلا انگار یه لحظه مثله طالع بینی اون لحظه رو واست دیدم و خیلی خوشحال شدم یهو توعم یادت نره این نوشته رو هیچوخت
(اولش گفتم که واسه آدما بد نخواستم و نمیخوام ؛ آدما)

و تو خواهی خندید؛ درست در جایی، که گریه کرده بودی :)

خب حالا که اون بچه بدسرپرست یا بی سرپرسته باید ولش کنیم بمیره؟ به خدا یه بار یه بچه هه بود که مادرش ...

نه اونی که داره کمک کنه کسی جلوشو نگرفته من ندااارممم

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

😂😂😂 خب منم همینو میگم دیگه بی فایده اسکسی که به بی وجدان و قلب بودنش افتخار کنه رو میخوایم چیکار ...

میگه باز طبیعت کارشو بکنه اون گربه رو جونشو طبیعت نگرفتتت دوستتت گرفتتت و همونجا ولشش کردد.

واقعا آدم حال به هم زنیه

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

نه فدات شم. نمرده بود که! گذاشتیم همونجا بمونه تا خودش اگه تونست خوب شه. خودمونم باید میرفتیم مهمونی ...

آخی خیلی لطف کردید به دست طبیعت سپردید مموننوننن اون آخه بلای طبیعی سرش اومده بود

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

ببین هیچوخ واسه ادما بد نخواستم ولی امیدوارم ی روز یکی بزنه بهت و در بره و تو اون لحظه کاربریه من می ...


ممنون که تو قرن ۲۱ با طالع بینی داری برام آینده رو میسازی! الان خوبه منم بگم امیدوارم برای عزیزانت اینجور اتفاقی بیفته ولی عابرای پیاده با بی محلی به سگ سر کوچه بجاش کمک کنن؟ واقعاً غیر از توهین و حرف زشت کار دیگه ای بلد نیستی عزیز دلم

ببین هیچوخ واسه ادما بد نخواستم ولی امیدوارم ی روز یکی بزنه بهت و در بره و تو اون لحظه کاربریه من می ...

من چند روز پیش تو محلی که مدرسه میرم یه از خدا بی خبر یه بچه گربه رو زیر گرفته بود همونجا جسدشو ول کرده بود انقدرر براش ناراحت شدم😢

بعد تازه میگن خون گربه نحسه کارما داره اینا خیر نمیبینن من هر کی رو دیدم بلا سر گربه آورد همون بلا سر خودش اومد

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

احتمالا زنده بوده کلی زجر کشیده تا مرده 🥺😭

آره طفلی😭😢

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

خودش اگه میتونه خودشو نجات بده وگرنه اگه نتونه خودشو برسونه به کنار خیابون، چند تا ماشین دیگه ممکنه ...

بچه ها یکی نی نی یار رو تگ کنه

اولین بار که چشم هام رو به دنیا باز کردم والدینم رو دیدم اولین قدمم رو برداشتم اولین کلمه رو گفتم چیزای رنگارنگ دیدم آسمون دیدم خورشید دیدم و...دومین بار که چشمم رو به دنیا باز کردم برای اولین بار رفتن به مدرسه رو تجربه کردم با دوستام تو حیاطمون از صبح تا شب بازی کردم کارتون دیدم روز شماری میکردم که کی باز تابستون میشه برم خونه دایی با دختر دایی بازی کنم وقتی والدینم برام چیز های خوشمزه میخریدن ذوق میکردم تنها آرزویی که داشتم این بود که مثل بچه های دوروبرم تبلت داشته باشم و...سومین بار که چشم هام رو باز کردم دنیا کم کم رنگ و روشو از دست داد همه جا خاکستری و سرد شد اولین تار موی سفید رو توی موهام دیدم با اینکه سنم کمه! برای اولین بار به این فکر افتادم که یه چیزی توی زندگیم درست نیست... دنیا به اون چیزی که تصور میکردم نیست...یه چیزی رو ندارم...ایندفعه باید به خدا میگفتم اون چیز رو بهم بده برعکس دفعه های قبل که آرزو و خواسته‌م رو به مامانم میگفتم.ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خدا حرف میزنم به درخواستم توجه نمیکنه؟یا نشونه ای از اینکه درآینده به اون خواسته‌م رسیدم نمیده؟شاید صدام رو نمیشنوه؟! احساس میکنم هر چه قدر دست و پا بزنم وضعیت بدتر میشه و من بیشتر غرق میشم و بدتر اینکه هیچ کس از اون چیز هایی که توی دل و ذهنمه خبر نداره و درکم نمیکنه🙂🖤

واقعاً نمیفهمم چرا واست مهمه. هزاران هزار کودک کار تو خیابون تو این سرماست بعد تو واست حیوون مهمه؟

خدا کمک به حیوونا رو هم دوست داره....هیچ کدومو نمیشه نادیده گرفت

فقط 23 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
(  اگه نیاز داشتین یکی حرفاتونو بشنوه تگم کنید)(تیکر بارداری نیست )  (intj_t)                                                                                                                                                                                   اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸


ماشین های دیگه از روش رد نمیشن تو و دوستت کور بودید .

چقدر حرف مفت میزنی خفه شو دیگه گربه رو زیر کردی بعد میگی خودش نجات بده خودشو؟ پس ایشالا تو هم یه همچین اتفاقی بیوفته برات دستت به هیجی نرسه خودت بتونی خودتو نجات بدی

خدایاشکرت❤️برای رسیدن به موفقیت دخترم یه صلوات میفرستی❤️از ۱۴۰۳/۶/۲۱ شروع کرد ایشالا سال دیگه ۱۴۰۴/۵/۱۴  سر بلند بشه و خبر خوب رو تاپیک بزنم❤️🥺آقایون درخواست دوستی ندید ❤️دوتا  دختر ۱۵ و ۱۷ ساله خوشگل  دارم 🥰
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792