وقتی مشکلات بزرگی دارم به مشکلات کوچیکه اصلا فکر نمی کنم
هر موقع ضعیف شدی یاد من بیوفت اون موقع دیگه مشکلی نداری
فیبرومیالژی دارم. دو قطبی دارم. همزمان پسرمم بیش فعاله. مامانمم پارانوئید و منی که اصلا زندگی نمیکنم عملا
درررررد تمام تنم و درگیر کرده نمی تونم جسمم بکشم از درد . بی اختیاری مدفوع هم سر این مریضیم(فیبرومیالژی ) گرفتم بعد این وسط میرم تو فاز افسردگی فکر خودکشی دارم بعد یاد پسرم میوفتم و می گم باید ادامه بدم با درد جسمی و روحی زیاااد و مامانی که این وسط میاد فقط از بقیه میگه و مغزت تا مرز انفجار میرسونه
و این چرخه ی زندگی منه هر روز
دیگه فکر اینکه مادرشوهر چی گفت خواهر شوهر جی گفت فلانی چرا این طوری کرد و ندارم.😁