داداشم فقط ۱۸ سالشه امسال ترم ۱ بعد عمه ی پر رو ام به مامانم گفت سینا جان شرایطش خیلی خوبه دیگه باید داماد شه چند تا دخترم به مامانم نشون داد مامانم اهل بحث و تیکه و اینا نیست از این لحاظ خیلی آروم میبینی بعد محل نمیبینم اما داداشم یهو جوش اورد برای اولین بار تو زندگیش با یکی بحثش شد به عمم گفت به شما ربطی نداره من بیکار نیستم تو این ازدواج کنم یک عالمه برنامه برای آینده دارم بعدم زد بیرون از خونه مامان بزرگم به نظرتون کارش درسته بوده یانه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
جلوگیری نیست چند بار دیگه گفته بعدم داداش من اصلا حتی به دخترا نگاهم نمیکنه کلا کلش انقدر تو کتاب بو ...
حالا دیگه ازون حالت هم در بیاد بهتره،نه که به ازدواج فکر کنه ها ،ولی تو برنامه ش باشه حتما،مثلا از الان به فکر شغل باشه ،بعد اینکه درسش تموم شد،شغلش آماده باشه ،ازدواج کنه