عرساتون تو سختیا و مشکلات سراعی ازتون میگیرن

عروس تون گاوه 

خوب جواب خوبی خوبیه 

شمام دیگه ادم حسابش نکنین چیزی که عوض داره گله نداره 

ن دختراش زیاد باشن نمیان تهش سر میزنن و عیادت 

عروس خودمون که گاوه هر کاری هم بکنیم براش، بازم فکر میکنه وظیفمونه و باید بیشترشم انجام بدیم اما خودش اصلا یه قدمم واسمون بر نمیداره. در مورد خودم ، مادرشوهرم موقع زایمان ده روز پیشم مونده الان سه ساله که دارم نازشو میکشم و تا نفس تو جونم دارم براش جبران میکنم

من که میکنم چون انصافو بخوام رعایت کنم حتی اگه ازته دلشم نباشم تو سختیا زایمان عمل بینیم بچمو خیلی نگه داشته قبلش هیچ کاری نکرده ولی بعد بچم چرا خیلی منم مجبورم و هیچ وقت دوس نداشتم دینی به گردنم باشه 

عروساهمشون همینن خیلی کم پیش میادانسانیت داشته باشه.ماکه از عروسامون اصلا توقع نداریم.خودم که اصلا موقع مریضی دوست دارم تنهاباشم بیشتر.راحتترم

لطفا قبل اینکه بیشتر پرو شه حد و حدود و حفظکنید فاصله بگیرید کاری براشنکنید مثل زن همسایه بی اعتنا همین 

در حد زنگ و سر زدن بله اونم برای مادرم نه برای من و بچه هام   من هم کاری براش نمی کنم مثل خودش متقابلا 

مادرم دستش شکست عمل کردن ی سر نیومد دیدنش ن گذاشت برادرم بیاد 

ماهم بچش بدنیا اومد نرفتیم تا بفهمه دنیا دست کیه

عین عروس ماست.منم کلا بی خیالش شدم.از هر چه عروس هست هم بدم اومد.هر چه خوبی بهش کردیم انگار ما خار داریم.من از خدامه نبینمس ولی بخاطر برادرزادهام و داداشم نمیشه گنا ه داره داداشم

عروس تون شاید تو شرایط خوبی نبوده شاید هزارتا گرفتاری داره....شاید به فهمش نرسیده که باید محبت رو جبران کنه...مگه کسی خوبی میکنه باید توقع داشته باشه خوبیشو جبران کنن اونجوری که نمیشه محبت میشه معامله....توقع تون رو از همه خلق خدا به صفر برسونید .فقط از خودتون توقع داشته باشید رو خودتون حساب کنین...

من عروس بی حاشیه ای ام.کاری به کار خانواده شوهر ندارم...اونام کاریم ندارن توفعم نداریم از هم

والا مادرشوهر من قدمی برام بر نداشت منم در جبران براش کاری نمیکنم.

نه زایمانم، نه موقع دانشگاه بچمو نگه داشت، نه شهر غریب رفتم هوامو داشت، نه الان که شوهرم یه مدت محل کارش از ما دوره یه خبر از من و بچه هام میگیره