چند روز پیش سر یه موضوع بی اهمیتی دعوامون شد
تو دعوا بهم برگشت گفت دیگه نمی خوامت ، اگه بخاطر آبروم نبود طلاقت میدادم و یکی دوتا دعوا قبل این هم که داشتیم برگشت گفت پشیمونم از اینکه باتو ازدواج کرد
حتی یه مدت اصرار میکرد که درست رو بخون ، اون روز برگشت گفت فقط برا این که نبینمت میگفتم درست رو بخون و برو
حالا اومده میگه من وقتی عصبی میشم نمیفهمم چی میگم
من بخاطر این حرفاش اون روز انقد گریه کردم که دیگ سرگیجه گرفتم چون بیمار هم بودم ، حتی زدم لیوان رو شکست تا با اون دستمو از چند جا زخمی کنم
واقعا اون حرفاش از یادم نمیره میخوام ببخشمش ولی چرا اون حرف های مسخرش از یادم نمیره