من اندوهگین را قصدِ جان کردی، نکو کردی
رقیبان را به قتلم شادمان کردی، نکو کردی
به کنج کلبهی ویران غم نومیدم افکندی
مرا با جغد محنت همزبان کردی، نکو کردی
ز کوی خویشتن راندی مرا از سنگ محرومی
ز دستت آنچه میآمد چنان کردی، نکو کردی
شدی از مهربانی دوست با اغیار و بد با من
مرا آخر به کام دشمنان کردی، نکو کردی
چو وحشی راندهای از کوی خویشم آفرین بر تو
من سرگشته را بیخانومان کردی، نکو کردی
#وحشی_بافقی