من یک فرزند دارم. سال ها بچه نمی خواستم ولی یه جایی نظرم عوض شد و تقریبا دیر بچه دار شدم.
خیلی چیزها رو در زندگی تجربه کردم
به وقتش عشق و عاشقی
رسیدن به هدفای تحصیلی و کاری
سفر و آشنایی با آدمای کاملا متفاوت
ولی لذتی که ازین چند وجب بچه می گیرم با بالاترین آرامش ها و لذت هایی که در زندگی دیدم و شنیدم قابل مقایسه حتی نبست. احتمالا غریزه است ولی هر نگاه و نفسش، هر لبخند و بوسه و بغلش عین یه رویاست. حسش برای من اینطوره! می دونم که از بیرون یه چیز عادیه.
دلایل من برای بچه نخواستن شبیه خیلی هایی بود که تو تاپیک خوندم. بعضی ها واقعا درسته و بعضی هاش نشانه اضطراب ها و ترس های خود ماست که بازم واقعی هست. بدون درمان اونا در پدری و مادری درمونده می شیم. بچه داشتن برای همه خوب نیست. ولی وقتی برای کسی مناسب باشه با تمام سختی هاش میشه شیرین ترین تجربه ی زندگی.