ببخشید میپرسم
اسکلی چیزی نیست ؟؟
من دانشجوی پزشکی هستم متاهل و بچه دارم. تو بیمارستان یه بخشی با یه پسری بودم مداااام به طرز مسخره و عجیبی به من توجه میکرد. هی میخواست منبع بهم معرفی کنه هی میخواست کمک کنه. تو درمانگاه جا نبود مدام بلند میشد میگفت شما بشین. یه کتاب یا یه تخته شاسی دستم بود میگفت بدین من نگه دارم شما خسته میشین.
حالا من انننننقدر پسری ام هررررجا بشینم اولین جمله م راجع به پسرمه. هممممه شون میدونستن.
بعد من خیییییییلی بهم برخورده بود. چون اطرافیان هم یه جوری نگاه میکردن.چندبار خیلی تند جوابشو دادم، خودشو جمع و جور کرد...بعد ها تو بخش های دیگه فهمیدم آدم بسیااااار شاسکولیه ببخشید اینطوری میگم البته. کلا کم داشت انگار بنده خدا...بدون هیچ هدفی صرفا دنبال غریزه میرفت انگار...