خسته نشو خیلی زود برا خستگی
۱۹ سالگی دنبال روشی برای خودکشی بودم. مدام کتاب و تحقیق که جوری خودمو بکشم که کسی نفهمه خودکشی بوده.
بسکه زجر میکشیدم از دعوا از کتک از لرزیدن از بیماری خسته شده بودم.
حالا با خودم میگم منی که سرنوشتم این بود ای کاش پذیرفته بودم و به جای تحقیق در مورد خودکشی ... تحقیق میکردم چطور خودمو بالا بکشم.
خانواوم میگفتن دختر بره دانشگاه سرشو میزاریم لب باغچه میبریم تا دستو پا بزنه و تموم کنه.
سرکارم نمیزاشتن.
حالا این منی که ۲۰ سال پیش همسن تو بودم دارم بهت میگم الان حرف از خستگی نزن. فقط تمرکزتو بزار روی پیشرفت و برو استخدامیا شرکت کن.
معلوم نیست همه بختشون باز بشه. شایدم مثل من بخت بسته باشه.
و بیکاری.... خیلی دردناک بیکاری... خودِ خودِ مرگ