2777
2789
عنوان

هنوز جلو جاری ام خجالت زده ام

| مشاهده متن کامل بحث + 747 بازدید | 61 پست
نمیدونم چرا اینقد خجالت میکشم دیگ دعوت شون نکردم گفتم باز گند می زنم

نه بابا 

اشتباه میکنی اتفاقا 

دعوتشون کن یه مهمونی عالی هم بگیر 


 چرا جملات سطحی‌تان را با «ما مرد‌ها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...     (کاربر واحد پشتیبانی)

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

مدیریت خانه داری و مهمانداری بعلاوه نه گفتن اینا رو تمرین کن خاله شوهر !واقعا یعنی چیکاره بوده مهمون ...

میدونی ابن از اون آدمای بشدت پرو هست حتی شوهرم میگه 

یعنی اصن  اصن خجالت و این چیزا حالیش نیست اصن یه چیز عجیبیه بخدا من اشکم در اومده بود اون موقع خیلی حالم بد بود دلم میخاست دستش رو بگیرم بندازمش بیرون

_بعد من اینجوری بودم که وا😶

بابا یعنی چی باید میخوردین

منم هرچی اصرار کردم گف نه زشته 

حالا باید خاله رو میدی صد بار زنگ زد چرا نمی‌این

یبار اومد منو شوهرم دعوت کرد خونه جاری ام رفتیم فک کردیم جاری ام گفته 

 رفتیم اونحا دیدیم اصن منتظر ما نبودن 

یعنی ببین چقد مارو خجالت میده


_بعد من اینجوری بودم که وا😶

بخدا شوهر من بود اولا که اجازه نمی‌داد یکی دیگه رو خالم دعوت کنهدوما همون سر شب میگفت شامو بخوریم.شم ...

عریزم اگ بدونی ک فیلمی راه انداخت بود 

شوهرم حرص می‌خورد برادر شوهرم رسما رفت دعواش کرد 

جاری ام حرص می‌خورد ولی اپن مهمون های تو راه دایی شوهرم بودن رومون نمیشد بگیم نیان 

خیلی بد بود 


_بعد من اینجوری بودم که وا😶

همیشه یه سری آدم های از خودراضی و سمی دور و بر زندگی هممون هست که فقط باید یاد بگیریم چجوری اینارو بپیچونیم و رفتار سمیشون رو مدیریت کنیم. شما مقصر نبودی پس دیگه بهش فکر نکن و سعی کن از این خاله خان باجی دوری کنی همین.

همیشه یه سری آدم های از خودراضی و سمی دور و بر زندگی هممون هست که فقط باید یاد بگیریم چجوری اینارو ب ...

منک اصن طرفش نمیرم اون به هر بهونه میاد 

دعا کنید زودتر عروسی بگیره بره شهر شوهرش راحت بشم 

جالبه بچه جاریم هم لج میکرد هی یه بشقاب یه بشقاب برنج براش بکشیم احر سر انداره یه نفر کم اومد برنج 

منم مقصر نبودم واقعا میخاستم بیشرت برنج بزارم این نزاشت و تازه اولین بارم بود اینقد مهمون داشتم 

_بعد من اینجوری بودم که وا😶

میدونی ابن از اون آدمای بشدت پرو هست حتی شوهرم میگه یعنی اصن اصن خجالت و این چیزا حالیش نیست اصن یه ...

عزیزم شما باید محکم حرف بزنی 

پس فردا مادر میشی میدونی چقدر سخته 

تلفن رو گرفت یا دعوت کرد 

همون جا توی چشماش باید بگی نه منم دوست ندارم زوری بیان 

انگار حالا کی بودن تا ساعت دو شب منتظرش بودید 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
حالا چرا این خاله انقد خونه شما راحته؟والا من خونه بابامم انقد راحت نیستم همرو گشنه نگر دارم

بخدا نمیدونی چقد حرص میخوردم خیلی پر رو 

میاد خونم در همه کابینت باز میکنه من میرم تو اتاق اصن باهاش حرف نمیزنم ک بره

 اصن میاد بهش اهمیت نمیدم ولی پررو هست 

ماشین لباس شویی نداره دیروز دو تا سبد بزرگ لبای آورده ک برام بشور 

اصن دعا کنید فقط عروس شه بره یبار باهاش دعوای بدی کردم بازم آدم نیست حیا نداره

_بعد من اینجوری بودم که وا😶

عزیزم شما باید محکم حرف بزنی پس فردا مادر میشی میدونی چقدر سخته تلفن رو گرفت یا دعوت کرد همون جا توی ...

بخدا دزست میگید من واقعا هرچی می کشم از کم رویی ام هست 

دقیقا اون موقع هنگ بودم الان از این حرص میخورم ک چرا چیزی نگفتم 

_بعد من اینجوری بودم که وا😶

یا خدا چه پروعه از اون خونه پاشبد ک نزدیکش نباشید چ وضعشه به شوهرت بگو اون چی میگ

عزیزم خونه خودمونه نمیشه پا شیم 

شوهرم میگه جوابشو بده ولی تا کی 

واقعا جواب بدم پر رو تر میشه میاد می شینه رو سرم 

شدهرمم بهش تذکر داده کلی حتی ولی میگم اصن فهم این چیزا رو نداره

_بعد من اینجوری بودم که وا😶

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792