ما نامزدیم و همسرم توخونه ای ک تازه خریدیم فعلا زندگی میکنه تا عروسی
همون اول نامزدی جاریم ک همسایه خواهرم بود و میدونست منم خونه خواهرممیمونم بخاطر دانشگاه برا بچش تولد گرف منو دعوت نکرد
اصلا منو پاگشا دعوت نکردن فقط دعوت کردن خونشون ن کادویی ن چیزی
چن بار مریض شد هردفعه من زنگ زدم گفتم کاری داری بم بگو(چون پرستارم فلان گفتم سرمی چیزی بود)
بعد ک ما خونه خریدیم
برادرشوهرم وهمین زنش چن تا بستنی کیمگرفتم اومدن خونه دیدن ما
حالا اون عمل کرده و نامزدم میگ باید بریم دیدنش
منم گفتم نمیام
میگ نیای تنها میرم
واقعا چیکار کنم
حس میکنم بی ارزش شم اگ برم