شوهرم پیش باباش کار میکنه باباش خرپوله وضعش خوبه از اول زندگی اومدیم خونه اجاره ای بااینک پدرشوهرم میتونست برا پسرش ک کل زندگیشو وقف مغازه پدرش کرده بخره
ماهم ازاول امسال قرار گذاشتیم پولامونو جمع کنیم
خداشاهده من بخاطر اینک ب شوهرم فشار نیاد ی جفت کفش نخریدم ، لباس نخریدم، چنتا جشن و عروسی دعوتم کردن چون لباس اینا نداشتم بی صدا نرفتم ک شوهرم نفهمه
پالتو ۳ سال پیشم رو ک برام تنگ شه ، کفشی ک پارسال عید خریدم رو میپوشم هروقت بگه بیا بخریم میگم فعلا نه
بخدا منم دلم میخاد خوب بپوشم خوب خرج کنم
ولی گفتم گناه داره داریم پول جمع میکنیم فعلا واجب نیس
امشب برگشت گف پول ندارم و فلان گفتم چرا نداری چون من هرروز تو ارایشگاه دنبال قر و فر و پول خرج کردنم؟؟
چون هرروز لباس میخرم ولخرجی میکنم بخاطر اون پولات تموم شد؟؟
گف خب ب من چ میخاستی خرج کنی
خیلی دلم شکست بخدا مردا ارزششو ندارن از خودت بگذری
من ک بخاطر تک دخترم دارم تلاش میکنم وگرنه.....
هیچ مردی لیاقت ازخودگذشتگی رو نداره💔