2777
2789

کلاس دهم بودم که دبیر انشا به همه ی موضوع داد که درموردش بنویسن. من غایب بودم و نمره اون رو نگرفتم. نمره مهمی بود برای همین بهش پیام دادم و گفتم ی فکری بکنه اونم گفت نمیشه، التماسش کردم گفت اگه تو بیست دیقه با فلان موضوع ی انشا بنویسی برام بفرستی و خوب باشه ی نمره ای بهت میدم که حداقل نیوفتی!😐😐خلاصه منم گفتم باشه. 

امروز رفتم اخرای نوت گوشیم (نوت گوشی من صندوق اسرار منه انقدرم طولانیه که حد نداره) انشارو پیدا کردم🥹🥹🥹و اون انقدر خوشش اومد که بهم بیست داد. به هر حال براتون میذارمش حتی اگه بگید خب که چی. پست اول میذارم. 

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                    یادت باشه اولین قانون رها کردنه. و تلاش بدون خواستن.. وقتی خواستن رو ترک کنی جادوی درونت مقدس میشه درست مثل یک نوزاد که حضورش توی این دنیا ی جادوی مقدسه، چون خودش نمیخواد بیاد و می‌آد. مثل مرگ که جادوی دروازه دومه.. مقدسه چون خودت برای مردن تلاش و تقلا نمیکنی... ولی وقتی تقلا کنی و بخوای خودکشی کنی دیگه مقدس نیست. مثل همین جوونه گیاه نگاش کن، مقدسه چون نمیخواسته به زور از دل خاک بیرون بیاد. فقط تلاش رهاشده اش اونو به اینجا رسونده. تلاش رهاشده.... اره.. تلاش رهاشده...و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

باد اورده را باد میبرد، باد اورده را باد میبرد، باد اورده... بازیم گرفته بود، امروز این جمله را در کتاب خوانده بودم. اما غرورم اجازه نمیداد از مادر بپرسم که معنیش چیست. منم با کلمات لج کردم با انها دعوا کردم و کوبیدمشان به دیوار و در دست گرفتمشان. حرف هایشان را مزه مزه میکردم، تعطیل تابستان بود و گرما و من هم از حرص یقه حروف فلک زده را گرفته بودم و انگار متنظر بودم کلافه شوند و معنیشان را فریاد بزنند. انقدر گفتم و گفتم تا ان کلمات تبدیل به حروف بی سر و تهی شدند و معنای خود را از دست دادند، من هم خسته شدم و رفتم پی کارم. گرسنگی درونم را میخورد. مادر خانه نبود. من هم کلافه شدم. لج کردم و نشستم تا مادر امد. قبل از اینکه خودش را ببینم به سمت کیفش حمله ور شدم! انگار منتظر بودم از کیف مانند کلاه شعبده باز ها خرگوشی بیرون بیاید. اما منِ منتظر معجزه خرگوش نمیخواستم. گشتم و گشتم تا بلاخره یافتم! کشف من شکلاتی بود با پیراهن صورتی براق.مادر نفهمید اما من اورا دزدیدم. همین که خواستم ترتیبش را بدهم، تق تق در نوید خانم همسایه را داد. همسایه خانم یا دخترک نق نقوی تغسش که جوری با اون رفتار میکرد انگار دروازه بهشت باز شده و این گیس بریده بیرون امده. من هم به سرعت شکلات را روی میزم گذاشتم تا بعدا ترتیبش را بدهم. خلاصه دختر تغسش دوید سمت اتاقم و منم به دنبالش که نکند دیوار های اتاقم را بجود! اما مادرش صدایم کرد و احضار شدم(دختر خوب بیا ی انشا واسه دختر من بنویس ببین فردا باید ببره مدرسه بارک الله.) خب چرا خودش نمینویسه(اما این را در دلم گفتم. به هر حال. موضوع دخترک را به کل فراموش کردم و شروع کردم به نوشتن. کارم که تمام شد همسایه خانم بعد از سرکشی در خانه و احوالپرسی سر سری اش محموله انشایش را تحویل گرفت و دخترش را صدا کرد. من پاک یادم رفته بود او در اتاق من مشغول بود... دخترک با لبخند رضایت از اتاق بیرون امد، دیدن چشم های پر از ذوق و دهان دور تا دور شکلاتی شده اش کافی بود تا دلم ضعف برود و جگرم کباب شود! ورقه مچاله شده صورتی در مشتش زار میزد. مادرش هم لبخندی از رضایت زد و در جواب با چشمانش گفت(قربون دختر بازیگوشم برم) به حال دست مفسد فی الارضش را گرفت و رفتند. مادر زیر چشمی به چهره ماسیده شده و وارفته من نگاهی انداخت. شصتش خبر دار شد قضیه از چه قرار است. خنده ای از ته دل کرد و گفت(باد اورده را باد میبرد، مگرنه؟) 

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                    یادت باشه اولین قانون رها کردنه. و تلاش بدون خواستن.. وقتی خواستن رو ترک کنی جادوی درونت مقدس میشه درست مثل یک نوزاد که حضورش توی این دنیا ی جادوی مقدسه، چون خودش نمیخواد بیاد و می‌آد. مثل مرگ که جادوی دروازه دومه.. مقدسه چون خودت برای مردن تلاش و تقلا نمیکنی... ولی وقتی تقلا کنی و بخوای خودکشی کنی دیگه مقدس نیست. مثل همین جوونه گیاه نگاش کن، مقدسه چون نمیخواسته به زور از دل خاک بیرون بیاد. فقط تلاش رهاشده اش اونو به اینجا رسونده. تلاش رهاشده.... اره.. تلاش رهاشده...و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خاطراتم زنده شد😭😭دهم خیییلی سال عجیب و جالبی بود برام. این برای سه چهار سال پیشه. 

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                    یادت باشه اولین قانون رها کردنه. و تلاش بدون خواستن.. وقتی خواستن رو ترک کنی جادوی درونت مقدس میشه درست مثل یک نوزاد که حضورش توی این دنیا ی جادوی مقدسه، چون خودش نمیخواد بیاد و می‌آد. مثل مرگ که جادوی دروازه دومه.. مقدسه چون خودت برای مردن تلاش و تقلا نمیکنی... ولی وقتی تقلا کنی و بخوای خودکشی کنی دیگه مقدس نیست. مثل همین جوونه گیاه نگاش کن، مقدسه چون نمیخواسته به زور از دل خاک بیرون بیاد. فقط تلاش رهاشده اش اونو به اینجا رسونده. تلاش رهاشده.... اره.. تلاش رهاشده...و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

اینو در حالی نوشتم که زیر سرم همزمان هم نگران بودم نکنه سرم تموم شه هوا بره تو رگم و اینو مینوشتم 😂😂

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                    یادت باشه اولین قانون رها کردنه. و تلاش بدون خواستن.. وقتی خواستن رو ترک کنی جادوی درونت مقدس میشه درست مثل یک نوزاد که حضورش توی این دنیا ی جادوی مقدسه، چون خودش نمیخواد بیاد و می‌آد. مثل مرگ که جادوی دروازه دومه.. مقدسه چون خودت برای مردن تلاش و تقلا نمیکنی... ولی وقتی تقلا کنی و بخوای خودکشی کنی دیگه مقدس نیست. مثل همین جوونه گیاه نگاش کن، مقدسه چون نمیخواسته به زور از دل خاک بیرون بیاد. فقط تلاش رهاشده اش اونو به اینجا رسونده. تلاش رهاشده.... اره.. تلاش رهاشده...و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

خیلی خوب نوشتیییی

⚘ قَسَمِت میدم صلوات برام بفرست به حاجتم برسم  اگه فرستادی  خدا حاجت روات کنه ⚘ اگه راهی واسه حاجت روایی داری و خودت امتحانش کردی حتما تو یکی از تاپیکام برام بنویس  دعات میکنم 

کلشو خوندم خیلیییی جذاب بود قشنگ ادم جذب میشد تا تهش بخونه افرین بهت .‌حقت بوده ۲۰

من با استعداد بودم، یعنی هستم ؛بعضی وقت ها به دست هایم نگاه میکنمو فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشومیا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند،سیفون کشیده اند، دست هایم را حرام کرده ام، همینطور ذهنم را ...!

مرسی از همتونن🥹❤

ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل ها، تورا آزاد، آباد و سربلند با چشمانِ باورِ خود خواهند دید؟                                                                                                                    یادت باشه اولین قانون رها کردنه. و تلاش بدون خواستن.. وقتی خواستن رو ترک کنی جادوی درونت مقدس میشه درست مثل یک نوزاد که حضورش توی این دنیا ی جادوی مقدسه، چون خودش نمیخواد بیاد و می‌آد. مثل مرگ که جادوی دروازه دومه.. مقدسه چون خودت برای مردن تلاش و تقلا نمیکنی... ولی وقتی تقلا کنی و بخوای خودکشی کنی دیگه مقدس نیست. مثل همین جوونه گیاه نگاش کن، مقدسه چون نمیخواسته به زور از دل خاک بیرون بیاد. فقط تلاش رهاشده اش اونو به اینجا رسونده. تلاش رهاشده.... اره.. تلاش رهاشده...و قانون دوم بازگشت هست.. هر جادوگری باید بدونه که هر کاری بکنه عاقبت به خودش برمیگرده. برگشتِ عملش شاید دیر بشه ولی میرانا شک نکن هر کاری بلاخره به همون شخص برمیگرده چون فکر و عمل هر کسی در واقع همون کسه. برای همین هیچوقت سراغ جادوی سیاه و آزار دیگران نرو.. حتی اگر خودت اذیت شدی و رنج کشیدی انتقام رو رها کن. بی دریغ و رها باش... که تا رها نباشی راهی برای جاری شدن پیدا نمیکنی... 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

توقیف پست

matildabbb | 6 ثانیه پیش

شعر عاشقانه

reza7978 | 10 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز