خدایاااا تو به عظمتت قسم میدم توروبه تمام هستی با تمام وجودم مرگ شوهرم ازت میخوام به خود خودت قسم دیگه تحملش ندارم خدایا خودت داری میبینی رفتارشو عین زندانیهایی که ادم کشتن چرا مگه گناهم جیه غیر ازینکه کم توقع بودم و پشتوانه ندارم چرا با وجود اینکه پو داره من باید پلاستیکا رو جمع کنم بفروشم 20تومن دستم بیاد هی فک کنم نت بخرم باهاشون یا یه خوراکی برای بچم😭چرا با اینکه تو اوج جوونیم از جونیم هیچی ندیدم اونقدری شکاک و بددله حتی تو گوشیم نمیتونم یه اکس بگیرم حسرت دیدن خواهر برادرام تو دلمه چون نمیزاره تو جمعشون باشم حسرت یه بیرون رفتن یه تیپ زدن در حد سن و سالم یه رنگ کردن مو یه ارایشگاه رفتن 😭😭😭
دلم برای خودم میسوزه برای جوونیم که هدر رفت و داره هدر میره
من فقط وقتی جوری مریض میشم که نمیتونم بهش کوفت بدم بخوره میبرتم بیمارستان اونم با کلی غر و دعوا جوری لباس میپوشم اونم با چادر که انکار ضد گلوله اس ابرو برام نمونده مردم نگاه میکنن لباس بلندی که زیر چادر هم رو زمینه و هدبند و روسری انگار از صد سال قبل اومدم کاش فقط همینا بود حالم ازین زندگی نکبت به هم میخوره همش زور همش بحث همش دعوا