چون خواهرم سرطان خون گرفت و من خیلی ناراحت بودم چقد تو تهران دنبال دکترا بودم ک همشون منو جواب میکردن چون سرطانشون متاستاز داده بود بماند ک چقد گریه کردم اما قوی بودم به امام رضا توسل کرده بودم دو بار ختم قران کردم بعد بدون اینکه به خانوادم بگم رفتم حرم امام رضا برا یک شب انقد اونجا گریه کردم وگفتم شما خودتون دکتر همه بیماران ناعلاج هستید و گریه ام بند نمیومد بعد از چند دقیقه یک خانم که صورتش مشخص نبود و چشم بند زده بود اومد پیش دوستم گفت چرا ایشون گریه میکنه دوستم بهش گفت ک به خاطر بیماری خواهرش هست یهو یه تبرک نبات و دوتا خرما گذاشت رو چادرم وگفت اینو بده ب خواهرت شفا پیدا میکنه وبعد رفت به دوستم گفتم این کی بود گفت نمیدونم،من حس کردم همونجا شفای خواهرم رو گرفتم از امام رضا کلی تشکر کردم بابتش بعد اومدم خونه تبرک ریز ریز کردم هرروز میدادم آبجیم بخوره و هر دفعه حالش از قبل بهتر میشد الانم ازاون ماجرا یکسال میگذره و آبجیم الان حالش کاملا خوب شده خواستم فقط بهتون بگم امام رضا هیچکس رو دست خالی برنمیگردونه ناامید نباشید 💕و تا میتونید به حرمش سر بزنید
اسلام علیک یا علی ابن موسی الرضا وقتی هم حرم رفتید برای تعجیل در ظهور امام زمان اولین حاجت یادتون نره انشالله
اگ دوس دارین شماهم داستان معجزه زندگیتونو از امام رضا بگین💕💕💕💕💖💞