نمی دونم والا از سرکار آمد رف دستشویی صورتش شست رف سوار ماشین شد رف زنگ زدم کجایی گف الان میام رفتم یکی ببینم میام الان گفتم کیو میبی داد زدم الان بیا گف الان میام اما بعد ی ساعت آمد ماشین برادرش برد ک باهم شریکن برادرشم منتظرش بود تا ماشین بیاره رفتم دستشویی مسواکش نکا کردم نزده بود ازش