2777
2789

بعضی وقتا میزنه به سرم یه کارایی میکنم بعد توش میمونم 

امروز با شوهرم رفتیم یه جایی که یکساعت و نیم با شهر خودمون فاصله داشت و یه شهر دیگه بود شوهرم اونجا کار داشت منم همراهش رفتم بعد برای من کار پیش اومد باید برمیگشتم شوهرمم کارداشت هرچی اسنپ زدم کسی قبول نکرد این مسافتو 

به شوهرم گفتم ماشینو بده خودم میرم بعد که کارت تموم شد باز میام دنبالت 

حالا من اصلااا تابه حال تو جاده رانندگی نکرده بودم رانندگیمم تو شهر معمولیه اصلا حرفه ای نیستم 

شوهرم با کلی استرس ماشینو داد 

رفتم شهر خودمون  چندساعت بعد باز رفتم دنبال شوهرم همونجا 

هنوز باورم نمیشه اخه با چه عقلی اینکارو کردم منی که از جاده وحشت داشتم😂حس میکنم یواشکی خدا زنده ام الان😂😂هرازگاهی از ترس میخواستم سکته کنم







میرسم به اون چیزی که میخوام💪💜

ولی بنظرم خیلی عالیه 

ترس و یه دفعه از بین بردی و هروقت امروز یادت بیاد یه لبخند گنده میاد رو صورتت

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

وا


اتفاقا رانندگی جاده خیلی آسون تر از شهره چون خلوت تره به ندرتم ترمز میکنی یه راه صافو میری تا برسی


بعدم از یه جایی باید شروع میکردی دیگه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

ولی بنظرم خیلی عالیه ترس و یه دفعه از بین بردی و هروقت امروز یادت بیاد یه لبخند گنده میاد رو صورتت

تازه تو راه برگشت راهو گم کردم راه یکساعتونیمه دوساعت طول کشید زدم کنار یکم گریه کردم باز راه افتادم😂

میرسم به اون چیزی که میخوام💪💜
وااتفاقا رانندگی جاده خیلی آسون تر از شهره چون خلوت تره به ندرتم ترمز میکنی یه راه صافو میری تا برسی ...

من از جاده خیلی ترس داشتم 

شانس من جاده هم شلوغ بود 

میرسم به اون چیزی که میخوام💪💜
من از جاده خیلی ترس داشتم شانس من جاده هم شلوغ بود

خب دیگه

دیگه نمیترسی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
تازه تو راه برگشت راهو گم کردم راه یکساعتونیمه دوساعت طول کشید زدم کنار یکم گریه کردم باز راه افتادم ...

ولی من به شخصه از کارت کیف کردممم

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

آفرین عزیزم برای منی که از رانندگی میترسم به نظرم کار خیلی بزرگی کردی

خداییش منم یکم میترسم ولی سعی میکنم غلبه کنم بهش 

چندجلسه کلاس بردار با یه مربی بشین که ترست بریزه

میرسم به اون چیزی که میخوام💪💜

دقیقا برا منم همین اتفاق افتاد دوهفته پیش،شوهرم خوابش میومد،شب بود،ولی جاده دو بانده بود.

رانندگی منم بقول شوهرم افتضاحه، ولی بنظر خودم خیلی هم بدنیس حالا، یکم احتیاط میکنم همیشه سرعت بالا نمیرم خب،

اون شب با اینکه عینکامم نداشتم راننده شدم تا۴۰کیلومتر رانندگی کردم...خودمم باورم نمیشد زنده رسیدیم.اعتماد بنفسم کنار شوهرم ب صفر میرسه ازبس میگه دس فرمونت بده، پارکت بده،ولی همونجور حرکت رو خودش بره برا اون مجازه،همونجور پارک کنه برا اون یا هر مرد دیگه اشکال نداره،ولی ما زنا اگه یه کوچولو خراب رانندگی کنیم دیگه زبونش درازه

دقیقا برا منم همین اتفاق افتاد دوهفته پیش،شوهرم خوابش میومد،شب بود،ولی جاده دو بانده بود.رانندگی منم ...

افرین اهمیت نده به این حرفا هرعیبی هم داری بگو‌خودش یادت بده اینجوری دیگه ایراد هم نمیگیره چون ازخودش یاد گرفتی

میرسم به اون چیزی که میخوام💪💜
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بدون شرح

_mahyar | 10 ثانیه پیش
2791
2779
2792